عقل             

 

در این موضوع به یکی از اساسی ترین مولفه های پنهان انسان یعنی عقل می رسیم عقل یکی از مهمترین و سرنوشت ساز ترین مسائلی است که ما بایستی در تمام مسیر خود که آغاز و پایان مشخصی ندارد به فرمان آن یعنی به فرمان عقل برسیم واقعا چقدر راه دشوار و صعب العبور و در عین حال شیرینی دارد تا به فرمان عقل نزذیک شویم عقل کل مانند خورشیدی است که به تمامی هستی و نیستی می تابد و ما همه موجودات و انسانها بسان خانه هایی هستیم که از یک روزنه نور وارد آن می شود البته این روزنه به صورت خودکار عمل می کند به عبارتی هر چه ما به طرف ارزشها یا روشنایی ها حرکت نماییم این روزنه بزرگتر می شود در نتیجه عقل بیشتر وارد خانه ما می شود و هر چه به طرف ضد ارزشها یا تاریکی ها حرکت نماییم این روزنه تنگتر می شود عقل از موادی تشکیل شده که ما هنوز ذره ای از آن را لمس نکرده ایم و عقل هر چه باشد از پوست و استخوان و گوشت نیست برای همین موضوع است که فنا ناپذیر است چون با مرگ از بین نمی رود ممکن است گفته شود پس مغز چی ؟ مغز جایگاهی است یا وسیله ای است یا بهتر بگوییم مترجمی است برای عقل همان طور که زبان وسیله یا ابزاری ست برای چشیدن بگذریم عقل در کیهان یا در کشور وجودی ما و یا جسم و روان ما در حکم یک فرمانروای عادل و بزرگ است که نشان از قدرت مافوق دارد و یا به عبارت دیگر سخن فراایزدی دارد اجرای کلیه فرامین این فرمانروای بزرگ یا همان عقل ما را به راه مستقیم و رسیدن به هدف والای انسانی و جایگاهی تعیین شده هدایت می نماید تا به جایگاهی برسیم و بگوییم شو  میشود  به عبارتی هر چه فرمان بدهیم همان اجرا می شود عقل با وجود اینکه یکی از نیروهای پنهان انسان است ولی ما به راحتی می توانیم آن را حس کنیم و صدای او را بشنویم اگر می خواهید همین الان صدای عقل را بشنوید در یک لحظه تصمیم بگیرید که یک سیلی محکم به صورت خود بزنید بلافاصله یک صدایی در درون خودمان به ما پاسخ می دهد مگر خل شدی دیوانه ؟حالا حتما می دانیم این صدای کیست بله این صدای عقل است ممکن است بلافاصله صدای دیگری در درون ما بگوید برای خنده هم که شده بزن به چه میخندد حتما می دانیم این صدای نفس امر کننده است یا نفس اماره که می خواهد ما را مورد تمسخر دیگران قرار دهدتا بگوید تو هنوز یک جاهل بیش نیستی و اگر ما تصمیم گرفتیم کار اشتباهی را انجام ندهیم به ما می گوید همین یک بار انجام بده قول می دهم کسی نفهمد و بلافاصله انواع و اقسام فیلم های هوس انگیز که نشان دهنده تصویرهای شادی آفرین است را در ذهن ما به وجود می آورد حتما حالا دیگر متوجه شدید که اولین صدا عقل است و دومین صدا نفس امر کننده اکنون متوجه شدیم که مشکل اساسی و قسمتی از نبرد درون همینجاست چون در مقابل این فرمانروای عادل نیروی فوق العاده قوی و زیرکی وجود دارد که نمی گذارد مابه فرامین فرمانروا یا عقل توجه نماییم و اسم این نیرو را حالا خوب می دانیم نفس امر کننده است اکنون شهر درونی و برونی خود را تشبیه به یک سرزمینی می کنیم و برای سلولهای جسم خود عقل و نفس و سایر نیروها شخصیت هایی را خلق می کنیم تا موضوع روشنتر شود در این سرزمین همه نوع انسانی یافت می شود اقوام وحشی و انسانهای فاسد و انسانهای صالح و پیشرفته در این سرزمین شورایی وجود دارد که بزرگان تمام اقوام در آن جمع شده اند در این شورا کلیه خواسته های مردم و تصمیماتی که گرفته می شود به عرض حاکم فرمانروا می رسد و اگر فرمانروا آن را درست تشخیص داد فرمان صادر می کند که به خواسته ها و تصمیمات عمل شود و بلافاصله دستورها انجام می شود تا زمانیکه این شوراها تصمیماتی منطقی و عقلانی بگیرند مشکلی ایجاد نمیشود ولی وقتی که شورا در اثر فشار روئسای قبایل وحشی و فاسدها و منحرفین تصمیماتی غیر منطقی بگیرد اوضاع تغییر می کند و فرمانروای بزرگ دستورات و فرامین را جهت اجرا کردن صادر نمیکنددر این مرحله که روئسای قبایل وحشی که دائما در پی غرایز حیوانی خود هستند با بعضی از سران فاسد در صدد حیله و تزویر و خیانت بر می آیند و ریاست خود را به نفس امر کننده می سپارند و سعی میکنند با انواع و اقسام حیله ها و وعده های فریبنده و نمایش انوع و اقسام فیلمهای هوس انگیز و تحریک کننده کاری که توسط ذهن انسان انجام می شود و مرتب تصویر میسازد و مجسم میکند و هزاران دلائل واهی و دروغین بقیه را با خود هماهنگ کنند و بر علیه فرمانروای لایق یک کودتای بی سر و صدا را به انجام برسانند در این شرایط فرمانروا عملا از قدرت کنار گذاشته میشود و در حاشیه قرار میگیرد و فقط گاهی دستوری میدهد و زمام امور در اختیار نفس امر کننده قرار میگیرد حال دیگر بگرد تا بگریدم کیف همه کوک و نان همه در روغن است و ساکنان این سرزمین بزرگ غرق در مستی و خوشی هستند و نمی دانند دارد چه آشی برایشان پخته میشود که یک وجب که چه عرض کنم ده وجب بدبختی رویش سوار است و به آرامی و اندک اندک انهدام شروع می شود و یا این سرزمین تا سرحد نابودی پیش میرود

عقل یعنی در عبارتی نهی کردن و منع کردن

خواسته از قسمت نفس صادر میشود فرمان اجرا را عقل میدهد و کارش بررسی ارزش ها و جوانب آن است عقل در زمانی اشتباه میکند که اطلاعات اشتباه به او بدهند مثل یک قاضی که اگر در زمان صادر کردن حکم اطلاعاتی اشتباه به او بدهند بی گناهی را گناه کار میکند و نفس اماره خواسته ها را استتار میکند و می فرستد به سوی عقل و او را فریب میدهد در این مابین به دانایی نیاز داریم در زندگی هر خواسته یا داشتن باید علت داشته باشد و بدون دلیل پوچ می باشد برای رسیدن به دانایی زمان و آموزش دو رکن اساسی آن میباشد دانایی یعنی تشخیص ماهیت خواسته ها در هر فرم یا شکلی که هستند در اصول کائنات همه چیز تدریجی می باشد و بصورت سریع قابل اجرا نیست برای بدست آوردن دانایی هم باید به صورت پله پله و تدریجی حرکت نمود و با قصد و نیت ویا دلیل مشخص 

زیباترین پدیده های طبیعی + تصاویر     عقل یعنی نهی کردن یا منع کردن

 

خواسته ها از قسمت نفس امر کننده صادر میشود فرمان اجراء را عقل صادر می کند کار عقل بررسی ارزش ها و جوانب آن است عقل در زمانی اشتباه می کند که اطلاعات اشتباه به او داده شود به عنوان مثال زمانی که یک قاضی را به او اطلاعات اشتباه می دهند حکم اشتباه صادر می کند

نفس اماره یا امر کننده خواسته ها را استتار می کند و در ظواهر زیبا و فریبنده به سوی عقل می فرستد و او را فریب می دهد در زندگی هر خواسته یا داشتن باید علتی داشته باشد و بدون علت پوچ و باطل است در مورد خواسته ها باید عواقب آن را در نظر گرفت که در این مورد نیاز به دانایی می باشد برای رسیدن به دانایی زمان و آموزش لازم است که ۳ عنصر تبدیل و تغییر و ترخیص اثر گذار می باشد دانایی موثر یعنی جلوگیری از وقایع ناگوار در طول زمان

۴ نیروی اهریمنی یا بازدارنده

۱ جهالت                   ۲ اسیر ماده شدن مثل پول و ثروت و شهرت و غیره

۳ ارتباط نامشروع مثل دوست بد          ۴ ترس

در سمت و سوی مثبت رمان بیشتری لازم است که گذاشته شود ولی در منفی ها و ضد ارزش ها زمان کمتری لازم است ۲ مطلب مهم برای تقویت نقطه تحمل تکرار منظم موضوع با برنامه ریزی و استمرار یعنی ادامه دادن در طول زمان

در اصول کائنات همه چیز به صورت تدریجی به دست می آید و به صورت سریع قابل اجراء نیست پس ترک عادت های بد باید به صورت پله پله و تدریجی صورت بگیرد و از بین برود همراه با قصد ونیت

نقطه تحمل : فاصله هر چیز تا رسیدن به خواسته و تعادل است نقطه تحمل در انسانها قابل تغییر است و یک توانایی است که می توان کسب نمود انسان نادان در سمت و سوی منفی و ضد ارزش ها قدم می گذارد و انسان دانا با دانایی موثر به سوی مثبتها و ارزش ها می رود در نحوه گفتار باید مواظب باشید و دقت کنید که دیگران را به سمت آشوب و دگرگونی نکشید طرز برخورد در خانواده و رسیدن به سلوک را بدانیم نیروهای بازدارند و تخریب کننده باید وجود داشته باشند تا انسان پی به ضعف و سستی خود ببرد و آنه را تبدیل به نقاط قوت کند نتقطه تحمل در تمام هستی متفاوت است و اگر از حد آن بالاتر برده شود تبدیل به آشوب و عدم تعادل می شود زمان باید مشخص باشد مقدار هم باید مشخص باشد هنگامی که در نیروهای بازدارنده و تخریب کننده گرفتار هستیم باید از نیروی مافوق یا الله کمک بگیریم

انسان در بیماری یا بحران دچار یخ زدگی می شود

و توانایی انجام هیچ کاری را ندارد پس باید اول خود را بشناسید یا به مرحله خود شناسی برسیم دوم استفاده کردن از تصاویر موفقیت برای آماده کردن ذهن و ضمیر نا خود آگاه استفاده کردن از موزیک بدون کلام برای ساختن سلول های تخریب شده نقطه تحمل یعنی مقاوم سازی که باید در آن حد و اندازه خود را دانست و توقع زیادی نداشته باشد ۳ عامل مهم برای نقطه تحمل عبارتند از تکرار و زمان و مکان

برای درمان باید مشاهده کرد که تخریب تا چه اندازه ای صورت گرفته است و شروع به بازسازی نمود سخن گفتن را باید به عمل کردن تبدیل کرد به عنوان مثال برای گرفتن گواهینامه رانندگی فقط حرف زدن مهم نیت بلکه باید تمام ضوابط و قوانین آن را دانست و به آن عمل نمود تا به گواهینامه برسیم

برای عبور از مسائل و بحران و بیماری هیچ گاه کوتاه ترین راه را انتخاب ننمایید چون به بن بست منتهی میشود به عنوان مثال دانه گندم را بخواهی در مدت ۱۰ روز یا ۱۵ روز به عمل آوری یا تولد یک نوزاد که بخواهید در مدت ۴ ماه به دنیا بیاید برای رسیدن به رهایی تکرار و تمرین یک عامل موفقیت است

برای گذر از مشکلات

اول تفکر سالم لازم است فرق افکار و تفکر در آن است که افکار در جهت های مختلف حرکت می کنند و انرژی انسان را میگیرند ولی تفکر در یک جهت و یک سوء حرکت می کند و به انسان انرژی میدهد

زندگی بدونه دغدغه برابر است با خودکشی

جهان بینی

تفکر نسبت به خود و خانواده و تفکر نسبت به هستی و تفکر نسبت به دنیای بیرون که داشته باشیم می باشد و باید برای عقل مشخص کنید وقتی شناخت داشته باشیم عمل و اجراء آسان تر می شود افکار مثبت باعث تقویت سیستم بدن میشود و افکار منفی آنها را تخریب می کند این را بدانیم که بدن انسان یا بهتر بگوییم شهر درونی سرشار از عجایب میباشد که بساری از آنها هنوز ناشناخته می باشد برای مثال ایپوفین در بزاق دهان که برای تسکین درد به کار می رود یا دوپامین مغز که یک ماده شیمیایی است که در غدد بدن تولید میشود که حالت سرخوشی را فراهم می کند حدود ۲۵۰ نوع ماده شیمیایی در بدن تولید می شود که تحت کنترل سیستم X یا سیستم شبه افیونی می باشند

رسیدگی کردن به شهر درونی یا جسم عامل مهمی است که در تغذیه و ورزش و تفکر سالم پیدا می شود حال می

نفس چیست ؟دریک کلام ساده می توان گفت که یک نیرویی است که خواسته ها را
بیان می کند نفس ظاهر یعنی موجودیت آن را مشاهده می کنیم مثل جسم فیزیکی اندام و
صورت نفس باطن در درون است که خود شخص و خدای بزرگ از او خبر دارند مثل حالات و دیدگاه
و تفکرات و خواب دیدن نفس را می توان به سه طیف یا سه مرحله تشبیه کرد که اولین آن عبارت
 
است از نفس اماره یا امر کننده یا فرمان دهند که خواسته های نا معقول دارد و پشیمانی به بار
می آورد مثل دزدی که به کار خود مقید است و ثابت قدم و فقط به فکر لذت بردن کاذب می باشد
و هیچ تفکر و اندیشه نمی کند که این کار ارزش است یا ضد ارزش و بعد از چند مدت مجازات می شود
 
دومین عبارت به نام نفس لوامه یا سرزنش کننده می باشد که در این مرحله تشخیص به صورت
آهسته به کار می افتد یعنی وجدان بیدار می شود و به صورت یک طیف است به عنوان مثال کسی
که کار یا عمل اشتباهی انجام می دهد و بعد از آن عمل پشیمان می گردد در این مرحله قرار دارد
سومین عبارت نفس مطمئنه است که خواسته های معقول و درست دارد و به اندازه ای تصفیه و
پالایش را انجام داده است که به این مرحله رسیده و بگوید شو میشود وجایگاه بسیار خوبی است
 
حقه نفس؟حقه یعنی چیزی که در ظاهر درست است ولی اگر خوب دقت کنید و مورد بررسی
قرارش دهیدمتوجه عیب آن می شوید به این صورت که خواسته ها را بصورت زیبا در می آورد و به حضور
عقل می فرستد هیچ عمل فریب انگیز و مخربی انجام نمی گردد بجزء اینکه لباسی فریفته و پاک و زیبا
پوشیده باشد نوعی از حقه به نام حقه یک ذره است که بصورت ذره ذره پدیدار می شود و افزایش می
یابد چیزهای خوب را پیدا می کند و بدی آنها را پنهان می نماید حال در مقابل این عمل باید عمل بدل
را انجام دهیم یعنی در مقابل سوال جوابی بدهید نفس با انسان بازی می کند انسان هم باید بازیش
دهد یعنی اینکه بازیگر شوید
جسم انسان به کشتی تشبیه می شود
در زمانی که در طول مسیر زندگی در حال حرکت هستیم مانند یک کشتی در دریا هستیم که با مسائل
و حوادث آن در جزرومد و طوفانی بودن دریا قرار می گیریم باید کنترل کشتی را در دست بگیریم و بدون
هیچ ترسی به حرکت و مسیر ادامه دهیم با تفکر سالم و عمل سالم و اولین مرحله این است که لنگر
کشتی را بکشیم و از طوفان و حوادث دریا نترسیم بحران یا طوفان می تواند در جامعه باشد یا در خانواده
یا در خود انسان که برای رهایی از آن باید برنامه ریزی کرد که با این روند از بحران یا طوفان خارج شویم و
در این خصوص مسئولیت آن را نباید بر عهد خداوند قرار دهیم بلکه باید خودمان مسئو لیت آن را پذیرا باشیم و باید با خواسته ای قاطع حرکت کرد تا خداوند هم حمایتش را نشان دهد که با این حرکت شروع
به تغییر می کنیم و بصورت تدریجی نیروهای درونمان را بیدار می کنیم و سدی در مقابل نیروهای بازدارند
و مخرب می شوند در طول این مسیر مطمئنا سختی ها و مسائل زیادی وجود دارد چون شما دارید با این طوفان و بحران مبارزه می کنید ولی در مبارزه وقتی تحول به وجود آید یعنی شهامت مبارزه به نفع شما می شود و سعی کنید در همان حال تمرکز داشته و به بعد و نتیجه آن فکر نکنید
 
مبحث بعدی خواست و فرمان
هیچ اتفاقی در زندگی انسان نمی افتد مگر اینکه خواسته ای داشته باشدتا بعد فرمان آن صادر گردددر این خصوص کائنات به خواسته ها پاسخ می دهند مثال اگر خواسته درمان داشته باشد راه درمان برای او نمایان می شود برای خواسته ها باید بستر و شرایط آن را هم فراهم کنیم در راستای رسیدن به آن قدم برداریم و در طول مسیر از آن خواسته محافظت کنیم مثل دانه ای که می کاریم و مراقبیم که آفات و حشرات آن را از بین نبرند بعضی از خواسته ها در ظاهر جذاب هستند ولی در باطن یک نابودگر قوی می باشند در مورد تقدیر و سر نوشت توضیح کوتاهی می دهم تقدیر یعنی مقدراتی که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم انجام می شود مثل گردش روز و شب یا گردش زمین و یا خیلی چیزهای دیگری که در آفرینش وجود دارد و اما سرنوشت با تفکر و اندیشه و برنامه ریزی و مدیریت به وجود می آید که این دو معقوله را نباید با هم آمیخت ولی متاسفانه بعضی از انسانهای جاهل و نادان این دو را با هم ترکیب می کنند
 
قضا و قدر چیست؟
سوالی که پیش می آید این است که اگر قرار است این اتفاقات بیفتد پس اختیار به چه درد می خورد مثلا اگر در پاره ای از مشکلات قرار بگیریم می گوییم تقدیر ما این بوده است ولی اگر در موفقیت و پیشرفت باشیم می گوییم خودمان خواسته ایم انسان در سه زمان است حال و آینده و گذشته تقدیر انسانها این می شود که با حرکت و سعی و تلاش که در راه رسیدن به خواسته اش می کند را تقدیر او گویند و به آن می رسد تقدیر و سرنوشت یا قضا و قدر این است که به خاطر عملی که انجام داده ایم نتیجه ای بدست می آوریم در تقدیر و سرنوشت قانونی است به نام عمل و عکس العمل که زمان آن بستگی دارد به شرایط که زمانی که این عکس العمل ها به وجود می آید بر مبنای تفکرات خود تصمیم می گیریم پس زندگی ما بر مبنای تفکرات است که آینده ما را به وجود می آورد تفکر امروز آینده فرداست

برای اطلاعات عقل در قرون وسطا

 

 

یکی از مسائلی که همواره در بین فیلسوفان مطرح بوده است، راه های رسیدن به شناخت است. هر چند تعاریف متفاوت و مفصلی در رابطه با شناخت ارائه شده است، بهتر است در ابتدا این عبارت به آن صورت که مورد نظر این بحث می باشد، تبیین شود.

آنچه در طول تاریخ بشر همواره به آن توجه شده است، اهمیت عقل آدمی است در رسیدن به انواع علوم. این علوم شامل تمامی اطلاعاتی می شود که هر انسانی در طول زندگی با آن سر و کار دارد و آن را برای بهبود اوضاع خود به کار می گیرد. در بین این امور شناخت خدا و خود انسان و راه های دستیابی به سعادت از جمله مباحثی هستند که از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند. اما اینکه عقل آدمی با ویژگی ها و کاستی ها و بی شک خطاهای موجود در آن تا چه حد می تواند آدمی را در کامیابی و موفقیت او یاری بخشد، تردیدی برای افراد باقی می گذارد. در نتیجه این تردید ها بوده است که انسان را بر آن داشته که به چیزی به جز عقل نیز متوسل شود.

فردی که به وحی و آموزه های الهی اعتقاد دارد، در رسیدن به شناخت جایگاه خاصی را به آن اختصاص می دهد. پس با در نظر گرفتن مطالب ذکر شده دو راه در اختیار بشر قرار گرفته است که او را طی مسیر به سوی سعادت و شناخت یاری می کند. البته با در اختیار داشتن این دو روش همچنان اختلاف هایی در بین متفکران وجود داشته است. تعیین جایگاه هر کدام از آنها و اعتبار و اثرشان نگرش های متفاوتی را ایجاد کرده است.

رابطه بین عقل و وحی را می توان با این سئوالات مطرح کرد که چه نوع شناختی از طریق وحی و از طریق عقل حاصل می شود. آیا وحی و یا عقل هر کدام به تنهایی قادر خواهند بود انسان را به مقصد نهایی که شایسته اوست برسانند. ارتباط این دو و نقش هر کدام در روند زندگی بشر چیست. شاید بتوان گفت از جمله کسانی که این مسئله را به شدت مورد بررسی قرار دادند، فلاسفه در قرون وسطی بودند. در مواجهه با این سئوالات و در رفع آنها چهار نگرش مختلف در دوران قرون وسطی و فیلسوفان آن زمان ایجاد شد.

دیدگاه نخست از نظرات ترتولیانوس ناشی شده است. خلاصه سخنان او را در قرن دوم می توان در این جمله خلاصه کرد: " ایمان دارم زیرا محال است." او و هم فکرانش تنها بصیرتی را معتبر می دانستند که از راه وحی و مسیحیت به دست آمده باشند. با وجود چنین آموزه هایی دیگر جایی برای ورود عقل بشری باقی نمی ماند. با نفی عقل عرصه بر میدان فلسفه هم تنگ تر شده بود. گاهی فلسفه در تعارض با وحی قرار می گرفت و پیروان این دسته بدون توجه به فلسفه، آموزه های دینی را صحیح می پنداشتند و در ادراکات ناشی از فلسفه را به کلی نادیده می گرفتند. آنان نظرات خود را اینگونه توجیه می کردند که اگر عقل بشر برای پیشرفت و تکامل او کفایت می کرد، تعالیم دینی و وحی جایگاهی در زندگی او نداشتند در حالی که خداوند این آموزه ها را با کمال ظرافت برای رسیدن انسان به هدف نهایی خود، به او عرضه کرده است. این گروه موضع افراطی با گرایش قوی به وحی و ایمان به آن دارند. بسیاری از برخوردهایی که از روبه رو شدن فلسفه و الهیات حاصل شده بود، توسط دسته اول هموار می شود. زیرا از این دیدگاه، اصولا رابطه ای بین شناخت وحیانی و معرفت عقلانی وجود ندارد و یگانه راه شناخت در زندگی انسان ها وحی است.

دومین دیدگاه متعلق است به آگوستینوس و پیروانش که عقل را در مرتبه پایین تری از وحی نهاده است. این گروه اهمیت و اعتبار عقل را به کلی نفی نکرده اند بلکه وحی را بر آن مقدم می دانند. پیداست اعتقادات این دسته نسبت به گروه اول از تعادل بیشتری برخوردار است. علاوه بر آگوستینوس می توان از آنسلم به عنوان یکی از هواداران این تفکر نام برد. او معتقد است: "ایمان دارم که می توانم بفهمم." پس در نظر آنان شناختی که از طریق عقل حاصل می شود در سایه ایمان مسیحی تولید شده است. وحی کلام خداست و عقل بشر را خطاب قرار می دهد. اگر عقل افراد در درک کلام مقدس کوشا باشد، در نهایت و پس از مرگ قادر خواهد بود آن را به تمامی بفهمد و این خود پیروزی بزرگ انسان می باشد. آن چه در این دنیا نصیب شخص می شود پیش آگاهی و مقدمه ای است که نوید سعادت او را در آن جهان می دهد. از این رو شناخت عقلانی در پناه آموزه های دینی معنا یافته و در زندگی انسان ها مفید واقع می شوند.

سومین سنت متعلق به ارسطوییان است. در قرن دوازدهم و سیزدهم مکتب ارسطو در بین مسلمانان و متفکران اسپانیایی که تحت قلمرو مسلمانان قرار داشتند، رونق گرفته بود و طرفداران زیادی داشت. از طرفی اسلام نیز در تفکر آنان رخنه کرده و تثبیت شده بود. اما گاهی پیش می آمد که بین تعالیم اسلام و عقاید ارسطو تقابلی رخ دهد. در نظر آنان قرآن نماد وحی والهیات وهمچنین ارسطو نماد عقل و خرد آدمی محسوب شده و باید تعادلی در جهت رفع این تضادها و برخوردها اندیشیده شود. اینجا بود که آرای ابن رشد مطرح گردیدند. او وحی را مفهومی می دانست که به صورت کلمات عرضه شده بود و از این رو قرآن نیازمند تفسیر از جانب عقل بود. درست است که متکلمان و الهیون در آن زمان مشغول این امر مهم بودند ولی او انجام این کار را از وظایف فیلسوفان می دانست. زیرا تنها فلاسفه هستند که می توانند برهان ها و استدلالات منطقی در تفسیر آیات و کلام الهی ارائه دهند. از نظر او موضع عقل و فلسفه به کلی از وحی و الهیات جدا بوده و در صورت بروز هر گونه اختلاف در این دو، تنها فیلسوفان حرفه ای و تعلیم دیده شایستگی لازم را برای دخالت و سپس رفع شبهات دارند.

گروه آخر در این دسته بندی افرادی بودند که سعی کردند مشکلات و اختلاف هایی را که در سه دسته وجود داشت، بر طرف کنند. در راس اینان قدیس توماس آکوئیناس بود که تاثیر ماندگاری در اندیشه متفکران آن دوره و پس از آن داشته است. تلاش های او در ترکیب و تلفیق این نظرات تاثیر بی نظیری در ساختمان نظام فکری فلاسفه گذاشته است.

توماس در ابتدا دو بنیان اساسی برای تفکراتش بنا نهاد. اول اینکه او به طور کلی فلسفه و وحی را از یکدیگر جدا کرد. شناختی که از وحی پدید می آید یک شناخت ایمانی و فوق طبیعی است در حالی که عقل انسان می تواند شخص را در مسائلی که حسی و طبیعی است هدایت کند. دومین اصل او این بود که بنیاد هر شناختی در انسان ها، تجربه های حسی او هستند.

شاید در مکتب آکوئیناس یک نوع دوگانگی بین دو شناخت مستقل یاد شده به چشم بخورد. اما ذکر این نکته ضروری است که توماس هر گونه شناختی را،بدون در نظر گرفتن اینکه از چه روشی به دست آمده است، شناخت خداوند می پندارد. وحی از طریق علت که همان خدا می باشد،

آگاهی هایی را از بالا به فرد می دهد. در کنار وحی، عقل نیز با توجه به معلولات که شامل مخلوقات می شود، از پایین شناخت را ایجاد

می کند. ولی همه این معارف حکایت از یک موضوع می کنند که آن هم خداست. آنچه از طریق وحی فرستاده می شود مستقیما در تماس با خالق است و آنچه که از پدیده های طبیعی کسب می شود در جهت توصیف اوست. هیچ چیزی نیست که در ارتباط با خدا نباشد و از خدا حکایت نکند. پس هر دو راه شناخت هدف مشترکی را دنبال می کنند ولی هر کدام به گونه ای عمل می کند که مستقل از دیگری است.هرچند که توماس بین عقل و وحی جداسازی انجام داده است اما این بدان معنا نیست که ما در درک آموزه های الهی نیازی به عقل نداریم بلکه او الهیات را دارای فعالیتی عقلانی می داند. پذیرش آنچه از وحی به دست بشر رسیده است محتاج آن است که از طرف عقل مورد تایید واقع شود. او به صراحت اذعان می دارد که "ایمان مستلزم شناخت طبیعی است."تفاوت هر چهار دیدگاهی که رابطه عقل و ایمان را در شناخت آدمی بیان می کردند در اولویتی است که به این دو داده شده است. در دسته اول این امر با نادیده گرفتن عقل صورت می گیرد. در سنت دوم تقدم وحی بر فلسفه مطرح می شود. در مکتب سوم جداسازی آن دو با ارجحیت عقل راه مناسب به نظر رسیده است. در نهایت در آخرین نظرات فعالیت هر دوی فلسفه و وحی در کنار هم ولی هر کدام در حوزه خود راه حل مناسب انگاشته می شود.

ادامه مطلب

اثرات وضو بر چاکراها


اصولا" قبل از خواندن نماز وضو مي گيريم .قبل از انجام هر كاري توصيه شده كه بايد با وضو انجام گيرد. در زماني كه بدن انسان به هر دليل ناپاك مي گردد توصيه به غسل و وضو شده است. ما كه مسلمانيم فلسفه غسل و وضو و خيلي از اعمال ديني را نمي دانيم و فقط طوطي وار انجام مي دهيم و بايد گفت که دانش و آگاهي نور است , حركت در شاهراه است كه در نهايت ، انسان را به سر منزل مقصود مي رساند.  بعلاوه دانش و آگاهي از چيزي مي تواند اعتقاد و التزام انسان را نسبت به آن افزايش دهد و ديد انسان نسبت به موضوع مربوطه را وسيعتر گرداند. بنابراين اگر وضو, نماز و ديگر اعمال را با دانش و تدبير انجام دهيم , به نور مي رسيم .


بايد ذكر كرد كه علاوه بر موارد واجب , در احاديث آمده كه به هنگام تب , سردرد , عصبيت , دل پيچه و غيرو وضو بگيريد . دليل آن چه مي تواند باشد ؟

چرا در وضو مردان بايد از پشت آرنج آب بريزند ولي خانمها بايد از قسمت تاي دست (جلو) اينكار را انجام دهند؟ چرا بهتر است بعد از وضو بدن را خشك نكنيم؟ فلسفه سجده چيست ؟ چرا گفته شده اگر مهر را كمي جلوتر از حالت عادي قرار دهيم بهتر است ؟ فلسفه ذكر چيست و هزاران سوال ديگر كه يك مسلمان موظف به دانستن آن است

اكنون بايد گفت كه وضعيت انرژيكي انسان قبل و بعد از عمل وضو را مي توان مقايسه نمود. مشاهده شده كه عمل وضو بيشتر چاكراها و نادي ها (كانالهاي انرژي) را فعال و بزرگ مي كند. در اينجا لازم مي دانم كه مطالبي را از كتاب انرژي درماني (چو-آ-كوك سويي ) كه مترجم آن جمشيد هاشمي (آرام) مي باشند بدليل جالب و علمي بودن عينا" ذكر كنم :

" مشاهده شد كه انجام عمل وضو بطور كلي اكثر چاكراها و كانالهاي انرژي را بزرگ و فعال مي كند . اما نكته جالب آن است كه در اين عمل , ميزان افزايش در چاكراهاي پاييني بسيار بيشتر از چاكراهاي بالاييي است . يعني اگر چاكراهاي بالايي تا 5/1 برابر بزرگتر شده اند , چاكراهاي پاييني ( قاعده اي , جنسي و نافي) به راحتي تا دو برابر و حتي بيشتر رسيده اند .

و ايشان مي نويسند كه : " در ادامه رعايت چنين آدابي است كه تجربيات خداشناسي آغاز مي شود . بررسي انرژيكي وضو , پيوند زيباي آن با فريضه اي همانند نماز را به خوبي نشان مي دهد. به هنگام پرداختن به نماز , سيل انرژي عظيمي برنمازگزار جاري مي شود.

تميز بودن كانالهاي انرژي فرد و فعال بودن چاكراهاي وي , باعث مي شود تا انرژي الهي به ميزان بيشتري جذب و درك شود و بطور كلي پتانسيل نمازگزار براي مبادله ميزان انرژي بيشتر فراهم  شود. لذا توصيه مي شود قبل از پرداختن به هر عمل ديگري –همانند قرائت قرآن يا دعا خواندن –با وضو باشيم . اين عمل باعث مي شود تا آنچه كه از آن قرائت يا دعا قرار است نصيبمان شود, دو چندان شود. ".

هنگامي كه نيت بر عمل وضو صورت مي گيرد (ولو در ذهن ) "ريسمان روحي" –(كه توسط روشن بينان   دربالاي سر هر انسان  مشاهده شده  و در افراد معمولي به نازكي تار عنكبوت است ولي در افراد پيشرفته روحي تا يك سانتيمتر مي تواند ضخامت داشته باشد) درخشانتر و قطورتر مي شود. در واقع محل آن در ساهاسرارا چاكرا (چاكراي هفتم ) است و همانطور كه مي دانيم اين چاكرا سرچشمه و نقطه شروع تجلي تمام چاكراهاست.



در ادامه بايد گفت كه هرچه چاكراي ساهاسرارا بيشتر باز باشد  ميزان گره ها و قفلهاي شش چاكراي باقي مانده باز شده  و انرژي هايشان با بالاترين فركانسهاي ممكن ساطع مي گردد. به محض اينكه چاكراي تاج كاملا" آگاه شود , كار جذب انرژي كيهاني اش به پايان مي رسد و شروع مي كند به تشعشعات انرژي بر طبق آكورد خودش.واين است آن رمزي كه مي گويند بايد هميشه نيت خير داشته باشيد. با تفكر به نيكيها و داشتن نيت پاك هر لحظه بر ميزان باز شدن ساهاس رارا افزوده مي گردد.

كه با قطورتر شدن آن انرژي روحي بيشتري (شيوا) بدرون فرد وارد مي گردد (وجه خالص انرژي الهي) .

حال با شروع عمل وضو , ابتدا صورت را مي شوييم , پوست بدن قابليت جذب و نگهداري ميزان زيادي انرژي  را در خود دارد . انرژي هاي اضافي كه ناشي از مشغله ها , استرسها , امواج منفي و ديگر موارد است در ان هستند. ما حداقل در روز سه بار وضو مي گيريم و با اينكار سه با ر پاكسازي صورت مي پذيرد. البته ميزان انباشت انرژي منفي در پوست صورت بدليل حساسيت بيش از اندازه آن از ساير جاها بيشتر است.

با دست كشيدن روي فكها بر چاكراي فرعي فك تاثير مي كنيم و اين عمل اثر مستقيمي روي سيستم اعصاب و حافظه دارد.از نظر علمي آب قادر است مقدار زيادي انرژي در خود ذخيره سازد .حال چرا از آب سرد بجاي گرم استفاده كنيم بهتر است علت آن اين است كه آب سرد قابليت جذب انرژي بيشتري دارد نسبت به آب گرم(آبگرم بدليل فاصله بيشتر بين ملكولي, خود حاوي مقدار زيادي انرژي است و قابليت جذب زيادي ندارد).

در مرحله بعد با هر دست روي دست ديگرآب ميريزيم. در بيان علت آن بايد گفت كه اصلي ترين كانال انرژي بدن , در اصطلاح "سوشومنا" مي باشد كه اين كانال اصلي, در ناحيه شانه ها به دو كانال فرعي تقسيم مي گردد كه در نهايت به دو دست مي رسد . در ادامه , اين كانال اصلي, در ناحيه خاجي به دو بخش ديگر تقسيم شده, وارد پاها مي گردد. در امتداد اين كانال اصلي , كانالهاي فرعي ديگري موجود است كه هر كدام به عضو و اندام خاصي بر مي گردد. در جاي جاي سوشومنا مخروط مانندهاي كوچك و بزرگي وجود دارد كه دايما" در حال چرخش هستند(چاكراها).

حال ما بر آرنج(براي مردان) آب مي ريزيم و دست مي كشيم تا انتهاي انگشتان, با اين كار انرژي هاي منفي از اين كانال فرعي زدوده مي شود .حركت روبه جلو باعث تحريك اين نادي و تخليه شديد انرژي راكد و منفي در آن مي گردد . لمس كردن تا كف دست و نوك انگشتان ادامه مي يابد . به اين مي ماند كه انرژي هاي منفي را مشايعت مي كنيم تا كاملا" خارج گردد. با اين عمل هم چاكراهاي كف دست بدليل لمس سريع فعال مي شوند وهم بين انرژي هاي چپ و راست بدن تبادل و تعادل صورت مي پذيرد .

در توضيح تبادل دو دست بايد گفت كه در فلسفه قديم چين , شناخت به سه مهم تقسيم مي شود :

1-يانگ : بمعني "روشنايي خورشيد"(مثبت). از خصوصيات آن خورشيد , آسمان , فعاليت , درخشندگي و خشونت است . در طرف چپ قرار گرفته و سياهرنگ است , رقم آن فرد و ساير ارقام يانگ نيز طاق هستند.


2-اين : بمعني "فقدان روشنايي "  و به معني سايه , تاريكي است (منفي) . از خصوصيات آن زمين , ماه  , عدم فعاليت , كدورت , نرمش و خلا است . در طرف راست قرار گرفته و سفيدرنگ است , رقم آن زوج (دو) و ارقامش جفت هستند.


3-تائو: وجود تضاد بين شب و روز, اختلاف روشنايي و تاريكي , گرما و سرما , خشكي و رطوبت مي باشد. اين قانون جوهر و چكيده عالم است.


در واقع با اتصال دست چپ وراست به يكديگر بين اين دو انرژي تبادل صورت مي گيرد .

مرحله بعد مسح سر است. با اين عمل ساهاسرارا چاكرا  تحريك مي گردد . قبلا" در مورد تحريك آن وتاثيرات آن در سطور پيشين توضيح داده شده است. از ديگر تاثيرات آن مي تواند ايجاد تعادل بين نيمكره هاي چپ و راست بدن كند و به اين ترتيب در احساسات و عواطف (نيمكره راست) و نيز در تفكر و منطق متعادل گردد.
مرحله بعدي مسح پاهاست كه دو اثر دارد. اول اينكه نيمه بالايي بدن با نيمه پاييني تبادل انرژي مي كند و به اين ترتيب نوعي توازن صورت مي گيرد.

تاثير دوم آن تحريك چاكراهاي كف پاست و اين امر سبب دريافت انرژي بيشتر از زمين مي گردد . به اين طريق , يعني با تداوم وضو در كارها , چاكراهاي پاها همواره تقويت شده و لذا همواره انرژي بيشتري از طريق پاها وارد مولادهاراچاكرا و شوادهيستاناچاكرا (چاكراي جنسي) مي گردد و به اين طريق فرد كمتر دچار خستگي مي گردد. به اين ترتيب فرد داراي استحكام و قوت دروني مي گردد.

فرد با خوش بيني بر روي زمين زندگي كرده, همواره شاكر و سپاسگزار خواهد بود. ورود انرژي بيشتر به مولادهارا خيلي اهميت دارد چراكه اين چاكرا اساس نيروي حيات تمام چاكراهاي بالاتر را شكل مي دهد و سرچشمه نيروي حيات است. در اين چاكرا منبع لايزال انرژي كنداليني (يانگ) وجود دارد . سوشومنا , آيدا و پينگالا كه سه كانال اصلي انرژي بدن هستند نيز از اين چاكرا شروع مي شوند.




سجده ، مصونیت از بیماری

بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد سجده در نماز بسياري از بيماري‌ها مثل سردرد ، گرفتگي‌هاي عضلاني، تورم گردن، خستگي، کم هوشي و بسياري از بيماريهاي جسمي و روحي را از بين مي‌برد‌.

پژوهش‌های انجام شده نشان می‌دهد موجهاي الکتريکي براي جسم انسان ضروري است. عجيب اينکه بهترين راه براي خالي کردن بارهاي الکتريکي زماني است که انسان رو به قبله و در حالت سجده باشد. رو کردن به سوي مکه مکرمه (قبله) ، بهترين حالت خالي شدن بارهاي الکتريکي است ، زيرا سجده انسان را از بيماري مصون مي‌دارد.

علاوه بر اجر و ثواب، صحت و يکي از لطف و کرامتهاي خداوند به بندگانش اين است که در اداي نماز ، سلامتي نيز مي‌دهد.

بدين خاطر است که وقتي قلب انسان از حرکت مي‌ايستد با چند شوک الکتريکي با اذن و اراده خداوند ، قلب دوباره به کار مي‌افتد و زندگي مجدداً شروع مي‌شود. اما هرگاه اين بارهاي الکتريکي در بدن زياد شود براي بدن انسان مضر خواهد بود. بر انسان لازم است که اين بارهاي الکتريکي را از بدن خود خارج کند. انسان بارهاي الکتريکي زائد را ، به خصوص در عصر حاضر که بدن وي در محاصره امواج مختلف الکتريکي و الكترومغناطيسي است، احساس مي‎کند.

بهترين راه خالي کردن بدن از اين بارهاي الکتريکي خارج کردن آن بدور از داروها و آرامش بخشهاي شيميائي و عوارض جانبي آنهاست. سجده بارهاي الکتريکي را از بدن خارج مي‎کند. در اين مطالعات به اين نتيجه رسيده‌اند که انسان در حالت سجده ، در تماس با زمين تمام بار الکتريکي زائد بدنش خارج مي‌شود. زيرا در سجده هفت عضو انسان با زمين در تماس مستقيم قرار مي‌گيرد.

پيامبر(ص) نيز در مورد سجده فرموده‌اند: امر شده‎ام به سجده کردن بر هفت عضو ؛ پيشاني، دو دست، دوپا و دو زانو.
بارهاي الکتريکي به آساني از اين هفت عضو به زمين دفع مي‌شوند و بدين خاطر انسان از بيماريهايي همچون سردرد و گرفتگي عضلات رهايي مي‎يابد.

تاثير نماز بر آرامش عضلات

گروهي از نويسندگان مسلمان، كوشيده‌اند، در حركات حين نماز اعم از قيام و قنوت و ركوع و سجود جنبه‌هايي از نرمش عضلاني و ورزش بدني را بجويند و آن را با نرمش‌هاي متداول ديگر كه منجر به استراحت و آمادگي عضلاني مي‌شوند، مقايسه كنند. اما ديدگاه ما به آرامش عضلاني ناشي از نماز، از دريچه ديگري است.

دانش پزشكي امروزه، به اثبات رسانده است كه اگر شخصي در ساعت حدود 10 شب بخوابد و حدود ساعت 5 صبح از خواب بيدار شود (يعني حدود 7 ساعت خواب) در ساعت حدود 1 بامداد، در بدن او برخي مواد شيميايي شبه مرفين كه به عنوان گروهي اندورفين‌ها و آنگفالين‌ها نامگذاري شده‌اند، ترشح مي‌شوند كه اين مواد اثر مستقيم بر روي قسمتهاي مختلف بدن از جمله عضلات اسكلتي دارند و منجر به راحتي و ريلكس شدن عضلات، در طول روز آينده براي فرد مي‌شوند .

اما چنانچه شخص در ساعت حدود 12 شب بخوابد و صبح روز بعد ساعت 10 صبح از خواب برخيزد (يعني حدود 10 ساعت خواب) اندروفين‌ها و آنكفالين‌ها برخلاف حالت گذشته افزايش ترشح كافي پيدا نمي‌كنند و در نتيجه اين امر، سبب مي‌شود با اين كه اين شخص حدود 3 ساعت بيشتر از شخص قبلي خوابيده است، از آرامش و استراحت عضلاني به اندازه كافي بهره‌مند نشود.

و درست به همين علت است كه هر چه خواب انسان بيشتر ادامه پيدا كند و مثلاً تا ساعت 10 صبح طول بكشد، احساس خستگي و كوفتگي عضلاني پس از آن بيشتر خواهد بود .

و اما فريضه نماز با اثر درخشان و بي‌نظيري كه در ايجاد بهداشت خواب دارد ، در اين مورد نيز نقش بسيار موثري ايفا مي‌كند. چرا كه نماز صبح ضمن ايجاد الزام و وجوب براي سحرخيزي، انسان را خود به خود به سوي يك آرامش عضلاني ناشي از مواد شيميايي درون‌زا ، سوق مي‌دهد.

بزرگان عرصه علم و انديشه مانند استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) نيز برنامه زندگي خود را بر مبناي خوابيدن در ساعت حدود 10 شب و برخاستن از خواب، حدود نيم ساعت قبل از اذان تنظيم كرده بودند ، تا از مواهب خدادادي و بي حد و حصر نماز، حداكثر فيض و بهره را ببرند


 

شما می توانید سنگ ماه خود را بشناسید و با خواص آن آشنا شوید

فروردين : اميتست ، كريستال ، كارنلين ، هماتيت ، جاسپرقرمز
ارديبهشت : اون تورين ، عقيق آبي ، كوارتز صورتي ، لاجورد ، مالاكيت
خرداد : عقيق خزه اي ، سليمان ، كوارتز صورتي ، رودونيت ، چشم ببر

تير : سوداليت ، جيد ، اون تورين عقيق خزه اي ، رودونيت
مرداد : آبسيدان رنگين كمان ، كارنلين ، اون تورين ، كوارتز صورتي چشم ببر
شهريور : امازونيت ، كوارتز دودي ، امتيست ، كارنلين ، چشم ببر

مهر : فلوريت ، كوارتز صورتي ، جيد ، جاسپر قرمز اون تورين
آبان : كارنلين ، هماتيت ، عقيق آبي ، رودونيت ، مالاكيت
آذر : سوداليت ، كوارتزدودي ، امتيست ، لاجورد ، لابرادوريت

دي : ابسيدان لكه برفي ، امتيست ، كريستال ، كارنلين ، كوارتز دودي
بهمن : امازونيت ، عقيق آبي ، كوارتز صورتي ، لاجورد ، فلوريت
اسفند : اميتست ، جيد ، لابرادوريت ، فيروزه ، فلوريت

خواص درماني و شفابخشي آن


1- نوع سنگ : آكوامارين
خواص درماني رواني : افزايش قدرت بيان و ضريب هوشي ، بسيار سودمند براي هنرمندان و موسيقي دانان
خواص شفا بخشي : مخصوص بيماري هاي مجراي تنفسي ، ريه ها و ناراحتي ناحيه گردن است .افزايش قدرت سيستم دفاعي در بدن و غده تيموس

2- نوع سنگ :ابسيدان رنگين كمان
خواص درماني : درمان منفي بافي و حساس بودن بيش از حد ، كنترل ضربه هاي احساسي
خواص شفا بخشي : باعث تسكين عفونت ها والتهابات مي شود وبرعليه باكتري ها مبارزه مي كند و همچين ما را در برابر زخم معده محافظت مي كند

3- نوع سنگ : ابسيدان لكه برفي
خواص درماني : افزايش قدرت بيان ، محافظت در برابر تشويش و اضطراب ، بر طرف كننده افسردگي
خواص شفا بخشي : عملكرد رودها را آسان مي كند و داراي عمل تقويت كنندگي بر روي استخوان ها ، ستون مهره ها و قسمت پشت است

4- نوع سنگ :آمازونيت
خواص درماني : ايجاد انرژي حياتي و جنب جوش در طول زندگي
خواص شفا بخشي : تقوست مغز ، اعصاب و شاخه هاي عصبي ، آرامبخش

5- نوع سنگ : كهربا
خواص درماني : ايجاد تعادل دروني ، افزايش قدرت اراده
خواص شفا بخشي :شگفت انگيز بر عليه آلرژي ها ، اگزما و ناراحتي هاي پوستي

6- نوع سنگ : آميتيست
خواص درماني : پرورش نيروي خلاقيت و ابتكار، افزايش شهامت ، محافظت در برابر فشار عصبي شديد
خواص شفا بخش : مخصوص دردهاي ناحيه سر، ميگرن و فشارهاي عصبي است و سيستم كلي بدن را بهبود مي بخشد و همچنين مناسب جهت بي خوابي است

7- نوع سنگ : اوان تورين
خواص درماني : كاهش فشار عصبي،تعادل بخشيدن به احساسات،افزايش استقلال فردي ، كمك به شفافيت ذهن
خواص شفا بخش :مناسب بيماري هاي چشمي ، ريزش اشك و شوره سر، بوسيله ارتعاشات ملايم اين سنگ ناراحتي هاي قلبي و سيستم عصبي درمان مي شود

8- نوع سنگ : پريدوت
خواص درماني :محافظت در برابر تاثيرات منفي ديگران ، تقويت بصيرت، مقابله با غم اندوه
خواص شفا بخش : عموما اثري خوب بر اصلاح بافت ها دارد همچنين براي بيماري هاي اندام داخلي و گردش خون مفيد

9- نوع سنگ : توپاز آبي
خواص درماني : تقويت تنفس ، افزايش انعطاف پذيري عاطفي ، ايده آل براي هنرمندان و موسيقي دانان
خواص شفا بخش : صدا را تقويت مي دهد و براي التهابات گلو و گرفتگي صدا موثر است ، اعصاب را قوي و افسردگي را درمان مي كند

10- نوع سنگ : تورمالين
خواص درماني :محافظت كلي از شخص ، بهبود روابط اجتماعي ، افزايش شور نشاط زندگي
خواص شفا بخش : اعصاب را آرام و قدرت تمركزرا زياد مي كند و در ضمن سرطان را در مرحله اوليه توسط تورمالين مداوا مي كند .

11- نوع سنگ :چشم ببر
خواص درماني :از بين بردن احساسات ناخواسته ، ايجاد تعادل درنيازهاي مادي و جسمي
خواص شفا بخش : اين سنگ فعال كننده مراكز حركتي در بدن از جمله استخوان و مفاصل مي باشد و باعث تقويت آنها مي شود

12- نوع سنگ : رودونيت
خواص درماني :تقويت اعتماد به نفس ، افزايش نيروي جواني ، تقويت حافظه آرام نمودن ذهن
خواص شفا بخش : اثر بسيار قوي برشنوايي شش ها را تقويت مي كند و مناسب براي درمان ديابت نيز مي شود در ضمن قدرت فراگيري را افزايش مي دهد


13- نوع سنگ :سليمان ( لوتيكس )
خواص درماني : افزايش شهامت ، كمك به كشف حقايق ، بر طرف نمودن استرس و افسردگي
خواص شفا بخش : ناخن ، چشم ، پوست را تقويت مي كند و از ريزش مو مي كاهد . اين سنگ جريان خون را تحر -  يك مي كند

14- نوع سنگ : كريستال
خواص درماني :محافظت در برابر نيروهاي منفي ، تاثير مناسب براي مدينيشن
خواص شفا بخش :مناسب براي قلب ، بافت لنفازي ، غدد و جريان هاي خون مي باشد در ضمن موجب تقويت چشم و ريه نيز مي شود

15- نوع سنگ :لاجورد
خواص درماني :تقويت بيان ، كاهش استرس ، و درمان افسردگي
خواص شفا بخش : تسكين دردهاي سر و موثر براي فشار خون بالا

16- نوع سنگ : سوداليت
خواص درماني :ايجاد نظم و هماهنگي دروني ، شهامت و توان برقراري ارتباط با اطرافيان
خواص شفا بخش :اعصاب را آرام و موزون مي كند ، تيروئيد و غدد ديگر را تقويت مي كند ، تيروئيد و غدد ديگر را تقويت مي كند ، محركي براي مغز و
بافت هاي لنفازي است

17- نوع سنگ :سيترين
خواص درماني : مقابله با فسردگي ، بهبود نگرش به زندگي
خواص شفا بخش : روشنايي و گرمي قلب ، رفع افسردگي ، عصبانيت و نگراني

18- نوع سنگ :عقيق آبي
خواص درماني :تقويت نفس ، افزايش شهامت ، تقويت تمركز،‌شادي بخش
خواص شفا بخش : موثر در درمان سر دردها ، گرفتگي عضلات

19- نوع سنگ :عقيق خزه اي
خواص درماني : مقابله با افسردگي ، حفظ تعادل ذهني و عاطفي
خواص شفا بخش : موثر براي ديابت و متعادل ساختن درصد قند خون

20- نوع سنگ :كارنلين
خواص درماني :شادي بخش ، مقابله با افسردگي ، تقويت سيستم ايمني بدن
خواص شفا بخش :به پاك كردن و تصفيه دستگاه گوارش كمك مي نمايد وبرروي هضم و جذب غذا و گردش خون در بدن تاثير گذار است

21- نوع سنگ : فلوريت
خواص درماني :از بين برنده تشويش و اضطراب
خواص شفا بخش :درمان مخصوص بيماري ها و عوارض مغزي و مشكلات ذهني

22- نوع سنگ :فيروزه
خواص درماني :تقويت بنيه ، محافظت در برابر انرژي هاي منفي ، بهبود ارتباطات اجتماعي
خواص شفا بخش:كمك به عوارض عملكردهاي نادرست كبد وغدد وتقويت چشم ها

23- نوع سنگ :كوارتز دودي
خواص درماني :افزايش خلاقيت و نشاط ، ايجاد تعادل در احساسات
خواص شفا بخش : مناسب جهت افراد كم انژي به علاوه براي شكم ، كليه ، لوزالمعده و اندام هاي جن 30 بسيار موثر است

24- نوع سنگ :كوارتز صورتي
خواص درماني :افزايش اعتماد به نفس و تقويت بيان و خلاقيت ، ايجاد آرامش و آسودگي

25- نوع سنگ :گارنت
خواص درماني :ايجاد نشاط و انرژي زندگي ، مناسب براي مدينيشن
خواص شفا بخش :مناسب جهت دستگاه توليد مثل ، تقويت قسمت مياني ستون مهره ها

26- نوع سنگ :لابرادوريت
خواص درماني : شادي بخش ، مقابله با افسردگي ، تقويت سيستم ايمني بدن
خواص شفا بخش : افزايش عمل مركز درماني در بدن ، درمان رماتيسم

27- نوع سنگ :مالاكيت
خواص درماني : برطرف كننده فشارعصبي افزايش قدرت بيان
خواص شفا بخش : خاصيت تصفيه كنندگي ، ضد التهاب

28- نوع سنگ : مرجان
خواص درماني :درمان افسردگي ، تقويت كننده قلب ، ايجاد آرامش ، ايجاد مقاومت و انعطاف پذيري
خواص شفا بخش : براي بيماري هاي كم خوني

29- نوع سنگ : هماتيت
خواص درماني :افزايش اعتماد به نفس
خواص شفا بخش : درمان واريس ، انعقاد خون ، بازسازي خون و سلول هاي بدن

30- نوع سنگ : جيد
خواص درماني :ايجاد آرامش و خونسردي ، افزايش توانايي بيان
خواص شفا بخش : نوسانات موزون چشم باعث تعادل در تمامي اعضاي بدن
مي شود

31- نوع سنگ :جاسپر قرمز
خواص درماني :كاهش استرس ، افزايش تحمل و بردباري
خواص شفا بخش : مناسب جهت مفاصل، پادرد، استخوان ها و كمر

_________________

آرام باش.. توکل کن ..تفکر کن.. سپس آستینها را بالا بزن!
آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است..

 

ادامه مطلب

کودک درون


کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم  درون ما کاهش می یابد.

در مقاله قبل به توضیح در باره شیوه های عملکرد افراد در سه سطح والد، بالغ، و کودک پرداختیم، ویزگی های کودک درون و نیاز های او را بررسی کردیم و طریقه شناخت آن را در مواقع مختلف زندگی ذکر نمودیم. در ادامه چگونگی مراقبت و پرورش مناسب او را شرح می دهیم.


 

کودک درونتان علاقه‌مند به شنیدن چه چیزهایی است؟

او مایل است که به او بگویید:

دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همان‌طور که هستی می‌پذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی

متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آن‌طور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، می‌توانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت می‌خواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.

 

پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون

وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کودک درون را سرکوب می‌کنید، در معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید:

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه آرام باشید و استرس‌های خود را کنترل کنید.

- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه می‌کنید و  از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمی‌برید.

- نسبت به افرادی که از زندگی لذت می‌برند، بدبین می‌شوید.

- از صمیمی شدن با دیگران می‌ترسید، منزوی می‌شویدو می‌ترسید که در ارتباط با مردم بی‌کفایت ارزیابی شوید.


 

مراحل شفای کودک درون

مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشم‌هایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال (3 تا 8 ساله) مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنش‌های کودکانه خود دقت کنید.

- خودتان را با هم بازی‌هایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت می‌برید.

- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار می‌کنید.

 

گر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.

مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسش‌های زیر پاسخ دهید:

الف) کودک درونتان را چگونه وصف می‌کنید؟

ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟

ج) چگونه می‌توانید  پیام‌های مثبت را به او انتقال دهید؟

د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟

مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامه‌ریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آماده‌اید. سه فعالیت زیر می‌تواند در برنامه‌ریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.

فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.
چشم‌هایتان را به روی زیبایی‌های طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حس‌هایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.

برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادی‌آور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.
شادی کودکانه

فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گام‌هایی بردارید:

 احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.

یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف می‌کند.

آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه می‌کنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.

فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.

سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان»  خود را رها سازد.

سعی نکنید حالت‌ها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.

بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.

برای خودتان چشن تولد بگیرید.

 

در مجموع، همه فعالیت‌های ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش‌ نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد.

به‌علاوه زخم‌های احساسی شما زودتر بهبود می‌یابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتی‌های جسمانی، شما را ترک خواهند کرد
 
 

هاله ی خود را پالایش کنید


راحت بنشینید ، چشم هایتان را ببندید ، تنفس خود را آرام و آسوده كنید.

از انرژی كه شما را در بر گرفته ، آگاه شوید . این،هاله ی شماست.
دایره ای از نور ،دور تا دور بدن خود تصور كنید . خط پیوسته ای از نور را كه به دورشما حلقه زده ،تصور كنید.

اكنون، شعاعی از نور سفید را به حاشیه ی هاله ی خود،بفرستید.

تصور كنید این شعاع نور،درست مانند یك جاروبرقی،هر نوع آلودگی یا نكته ی منفی را در خود فرو می بلعد. آن هنگام كه هاله ی شما،تمیز و درخشان شد،چشم های خود را باز كنید.

با هاله ی تر و تازه ی خود،احساس كنید میلیون ها دلار ثروت دارید.
به طور مرتب،هاله ی خود را پالایش كنید تا پیوسته انرژی مثبت داشته باشید  
 
 
 

هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟


با این روش می توان بر فعالیت های نا خودآگاه مغز تأثیر گذاشت . بار ها دیده ایم یا شنیده ایم که با حرکاتی خاص و منظم می توان افراد را به حالت خلسه مانند فرو برد و از آنها خواست کاری انجام دهند یا چیزهایی بگویند.به این کار هیپنوتیزم می گویند. اما هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟

یک روانپزشک فرانسوی که مدیر موسسه روان پزشکی پاریس نیز هست معتقد است این حالت به اضافه حالت های بیداری ،خواب یا رویا ۴ حالت حیات هستند .اما برخی دیگر از پزشکان می گویند هیپنوتیزم واکنشی هیجانی است که بر اساس یک ضربه ، مثل شلیک ناگهانی یک تفنگ یا به دلیل انگیزه های آرامش بخش مثل نوازش یا آواز ملایم ایجاد می شود.

برخی هم این حالات را انعکاسی از شرایط بسیار ابتدایی حیات می دانند و معتقدند در رشد جنین ، بدن انسان در فضایی محدود قرار گرفته است و باید نسبتا بی حرکت بماند .به همین دلیل وقتی نوعی محدودیت شدید در زندگی رخ می دهد ، موجب بازگشت به همان بی حرکتی می شود.این موضوع می تواند درست باشد ، چون اکثر حیوانات در هنگام خطر و برای تظاهر به مرگ همان حیات جنینی را به خود می گیرند .

در ضمن به کمک این نظریه می توان علت وقوع پدیده هیپنوتیزم را به وسیله تحریکات موزون هم توضیح داد. صدا و احساس غالب در طول زندگی جنینی ، ضربان پیوسته و موزون قلب مادر است و دیده ایم که بعد از تولد هم نوزاد را با خوابانیدن در آغوش چپ مادر یا به کمک ساعتی که تیک تاک می کند یا گهواره ای که حدود هفتاد و دو حرکت در دقیقه دارد -چیزی شبیه ضربان قلب - آرام می کنند.

بهترین راه بررسی هیپتونیزم، بررسی اندک اطلاعاتی است که از فیزیولوژی این حالت به دست آمده است. بارها برایتان پیش آمده است که در فکر فرو رفته اید و صفحات متوالی یک کتاب را بدون آن که چیزی از آن بفهمید ، خوانده ایدو یا به یک گفتگو بدون شنیدن آن گوش داده اید. از نظر دانشمندان این ها حالت های شبه هیپنوتیزمی هستند که در زندگی روزمره رخ می دهند .

خواب و رویا را می توان از روی طرح های موج نگاری مغز از بیداری تشخیص داد.اما امواج مغز شخصی که به خواب مصنوعی فرو رفته -یعنی هیپنوتیزم شده - با حالت بیداری یکسان است.شخصی که به یک دستگاه موج نگار مغز وصل شده و چشمانش را بسته است ، همان طرح های امواج را دارد که وقتی بعد از چند دقیقه هیپنوتیزم می شود نشان می دهد .

ظاهرا در پتانسیل لایه خاکستری مغز ،ضربان قلب ،مقاومت پوست یا پتانسیل های الکتریکی کف دست تغییری روی نمی دهد و فقط دمای بدن اندکی به دلیل اتساع رگها افزایش می یابد.

آیا این آزمایش دلیل بر رد هیپنوتیزم است؟ نمی توان چنین ادعا کرد.چون آزمایش های ساده تری وجود دارند که این اتفاق را تأیید می کنند.
یکی از کاربرد های مهم هیپنوتیزم -حتی در دنیای امروز- از بین بردن درد است و یکی از مشخصه های درد افزایش فشار خون است.

در آزمایشی در دانشگاه استنفورد،واکنش های افراد هیپنوتیزم شده ای که به ایشان گفته شده بود دردی احساس نخواهند کرد ، با افراد بیداری که از آنها خواسته شده بود وانمود کنند دردی نمی کشند مقایسه شد.

تماشاگران که این دو گروه را تماشا می کردند ،نمی توانستند تفاوتی بین آنها قائل شوند ، اما دستگاه ها نشان می دادند که فشار خون کسانی که درد را احساس می کردند با لا رفته است ، اما در فشار خون افراد خواب شده ،تغییری پدید نیامده است .

هیپنوتیزم یک درد کُش واقعی است و امروزه در بسیاری از نقاط دنیا برای کاهش درد زایمان و درد های دندانپزشکی و حتی در برخی اعمال جراحی از آن استفاده میشود. هیپنوتیزم مغز را وا می دارد از ضربان های الکتریکی عصب درد کش چشم بپوشد.در هیپنوتیزم عمیق می توان حتی واکنش پریدن زانو در مقابل ضربه ی سخت را از بین برد و یا حتی به اختیار ضربان قلب را تند تر یا کندتر کرد و مقدار خونی را که در هر عضو جاری است افزایش داد .

حتی می توان افراد نزدیک بین را واداشت شکل کره ی چشم خود را تغییر دهند و برای مدت کوتاهی بینایی خود را اصلاح کنند و هیجان انگیز تر از همه این که می توان انقباضات شدید معده را که ناشی از گرسنگی است ،فقط با تلقین خوردن یک وعده غذای کامل به کلی از بین برد.

برخی هیپنوتیزم را نوعی «تلقین » می پندارند . به هر حال حتی اگر اینچنین باشد نکته جالب توجه این است که به این روش توانسته ایم روی سیستم عصب خودکار بدن - که ظاهرا هیچ تأثیری از فرد نمی گیرد - کنترل داشته باشیم. این فرآیند هر اسمی که داشته باشد بسیار ارزشمند است و اولین طریقه تماس مستقیم با ناخودآگاه گریزپای انسان را در اختیار می گذارد.

 

 

 

 

 

     

    در زمانهاي بسيار قديم،وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود،فضيلتها وتباهي ها در همه جا شناور بودند،آنها از بيكاري خسته و كسل شده بودند...

روزي همگي دور هم جمع شدند خسته تر و كسل تر از هميشه...

ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت:‌‌ (بياييد بازي كنيم مثلا قايم باشك!)

همه از اين پيشنهاد شاد شدند...

ديوانگي فورا فرياد زد: (من چشم ميگذارم)و از آنجايي كه هيچ كس نميخواست به دنبال ديوانگي بگردد،همه قبول كردند...

ديوانگي جلوي درختي رفت و چشمهايش را بست و شروع كرد به شمردن...

يك...دو...سه...همه رفتند تا جايي پنهان شوند!

لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد!

خيانت داخل انبوهي از زباله ها پنهان شد!

اصالت در ميان ابرها مخفي شد!

هوس به مركز زمين رفت!

دروغ گفت زير سنگي پنهان ميشوم و به ته دريا رفت!

طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد!

و ديوانگي مشغول شمردن بود...هفتادونه...هشتاد...هشتادويك...

همه پنهان شده بودند به جزعشق كه هنوز مردد بود و نميتوانست تصميم بگيرد و البته جاي تعجب هم نيست چون همه ميدانيم عشق را نميتوان پنهان كرد.

در همين حال ديوانگي به پايان شمارش ميرسيد...نود وپنج...نود و شش...نود و هفت...

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد،عشق پريد و در بين يك بوته گل رزپنهان شد.

ديوانگي اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود؛ٍزيرا تنبلي اش آمده بود تا جايي پنهان شود.سپس لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود،دروغ را ته دريا،هوس را در مركز زمين،يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق !از يافتن او نااميد شده بود.

حسادت در گوشش زمزمه كرد:‍‍ (عشق پشت بوته ي گل رز است!)

ديوانگي شاخه ي چنگك مانندي را از درخت كند و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته ي گل رز فرو كرد.دوباره و دوباره... تا با صداي ناله اي متوقف شد.

عشق از پشت بوته بيرون آمد.با دستهايش صورت خود را پوشانده بود و از ميان انگشتانش خون بيرون ميزد.شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نميتوانست جايي را ببيند.او كور شده بود...

ديوانگي گفت: (من چه كردم؟ من چه كردم؟چگونه ميتوانم تو را درمان كنم؟)

عشق پاسخ داد: (تو نميتواني مرا درمان كني،اما اگر ميخواهي كاري كني، راهنماي من شو)

واينگونه است كه از آن روز به بعد،

عشق كور است و ديوانگي همواره راهنماي او...

باران

 

ادامه مطلب

                            

نویسنده : - ساعت ٢:٥٦ ‎ب.ظ روز شنبه ۸ امرداد ،۱۳٩٠
 

آچِلویس (Achelois) – "او کسیست که دردها را می شوید"، یکی از الهه های کوچک ماه

آئلوس (Aeolus) – خدای بادها

آئتر (Aether) – خدای باستانی هوای فوقانی

آلکترونا (Alectrona) – الهه خورشیدی صبح یا بیدار شدن

آنموی (Anemoi) ها – خدایان باد به نامهای:

 

بورئاس (Boreas) – خدای باد شمال و زمستان

ادامه مطلب

 

 ک سوء می تواند ات بی نهایت سقوط کند که حتی شایسته اطلاق نام حیوان نیز نباشد و از سوی دیگر آنچنان می تواند    بنام آنکه جان را فکرت آموخت

 

تولدی رقم می خورد وانسان چشم به این جهان می گشاید جهان در انتظار ماست تا ما را در سرنوشت خود سهیم کند در دنیایی که پر از پیچ و خم است همیشه آن چیزی را که فکر می کنید شاید نشود ما می خواهیم چه کاری انجام دهیم آواها را باید شنید و نواهایی که باید شناخت باید به ضرب آهنگ آن پی برد نشانه ها چشم به راهندتا انسان فرا خوانده شود تا به دوردست نظر اندازد کوشش بسیار برای پیدا کردن یک راز هر کسی مرکز جهان خویشتن است با افکار وعقاید ذهنی خودش که در این دنیا چگونه می توانیم باشیم هر کسی در این دنیا ارزش خودش را نمایان می کند شخصیت خودمان را پرورش دهیم چه ارزشی در جامعه برای خود و خانواده تان قائل هستید ارزش خود را برای درآمد چقدر میبینید آیا ما پدید آورنده شرایط هستیم یا نه خودمان باید شرایط را به وجود آوریم در زمان حال دچار بحران شده ایم و نگذاریم شرایط بر ما غلبه کند اجازه ندهید ارزش شما را مشخص کنندچه کسی می خواهد در فقر گرایی فرو رویم و در دنیای ذهنی خود شناور بمانیم هیچ کس نمیتواند برای ما تصمیم بگیرد و هویت وشخصیت ما را شکل دهد که ما چگونه زندگی می کنیم یا خود پدیده ای بر آمده از آنیم

انسان از مسلم ترین پدیده های جهان هستی است موجودی ناشناخته به ظاهر مجموعه ای است از تضادها و نا همگونی ها

انسان موجودی است که از حیات و زندگی خودش خود آگاهانه دست میشوید

انسان موجودی است که در میان دو بی نهایت قرار دارد انسان از یک سوء می تواند ات بی نهایت سقوط کند که حتی شایسته اطلاق نام حیوان نیز نباشد و از سوی دیگر آنچنان می تواند 

در جهت تکامل عروج کند که ملائک نیز اجازه پای نهادن به مقام او را نداشته باشند راستی این انسان چگونه موجودی است که از حیوان پست تر واز ملک برتر می تواند بشود و عامل این سقوط و صعود غیر عادی چیست

ساختمان وجودش چگونه است؟ از کجا پیدا شده است و از کجا آمده است و به کجا می رود؟ چرا آمده است و برای چه می رود آیا با مرگ زندگی او واقعا پایان می یابد آیا دارای نیرو و استعدادهای خاصی است و اگر استعدادهای را دارد این استعدادها را از آغاز تولد با خود همراه داشته است یا محیطی اجتماعی این استعدادها را به او عطا کرده است دارای چه نیاز ها و گرایش های هست و آیا این نیاز ها اصیل و اساسی هستند یا کاذب و فرعی و آیا این نیازها بهر شکل و صورت که ممکن است باید ارضاء شوند یا خیر چرا؟

ارزش و مقام او در جهان هستی کدام است آیا واقعا اشرف مخلوقات است چرا؟ و اگر نیست چه موجوداتی بر او برتری دارند عوامل و موانع رشد او کدامند و از چه روشی و راهی می تواند رشد نماید

انسان راهی جزء کمک گرفتن از خالق را ندارد انسان موجودی است که روح خداوند در او دمیده شده است جسمش به خاک اتصال دارد و روحش به خدا وند کسی که به آداب قرآن انسان ساز تعهد نداشته باشد انسان نیست انسان ارزش و اعتباری دارد که خداوند می گوید همه چیز را در جهان برای تو آفریدم

و تو را برای خود و چنان نیروی خداوند تبارک و تعالی در وجودش نهاده است که بتواند از کل جهان و آنچه در آن است به نفع و صلاح خود بهره بگیرد

آری قرآن ضمن شناساندن انسان راه ادب و پرورش او را نیز به ما می آموزد کسی که به آداب قرآن ساز متعهد نباشد انسان نیست

قرآن کریم بیان کرده است: ما هر چیزی را با اندازه گیری قبلی آفریدیم به عبارت دیگر ما نظام عالم و کلیات راز هستی را به میزان و قدر آفریدیم و هیچ اعوجاد و انحرافی در آن راه نداردو زیباتر از این همه که هست تصور شدنی نیست و عالم و آدم و قرآن از یک نگارنده اند و از یک قلم نوشته شده اند

                     جهان انسانی شد و انسان جهانی

                                                       از این پاکیزه تر نبود بیانی

انسان در راس موجودات قرار دارد و جزء کره زمین می باشد انسانی که به کمال نهایی خود برسد مجمع اسماء و صفات خداوند می شود که با اجازه خداوند مفاتیح و کلید های غیب در دست او قرار می گیرد و قلب او خزانه اسرار و علوم الهی می شود ویژگی بعدی انسان گرایش به خود داشتن و دارای نیروی عقل و اندیشه کردن و دارای اختیار بودن و قدرت اتخاذ تصمیم داشتن و اعمال اراده کردن و داشتن میل به کمال و اندیشیدن درباره اینکه از کجا آمده ایم برای چه آمده ایم و به کجا می رویم و چرا باید برویم و چه باید بکنیم انسان خود بر نیک وبد خویش آگاه است و بر نفس خویش صاحب بصیرت است و خود را بهتر از هر کس می شناسد انسان اگر از نیروی خدادادی استفاده کند و قدرت تفکر و اندیشه و عقل را نیز که از استعدادهای خدادادی است بکار بگیرد مطمئا به رفتار خود آگاهی خواهد داشت و انگیزه و هدف و اعمال و رفتار خود را خواهد شناخت حتی با استفاده از این نیرو ها خواهد آموخت که رفتار اجتماعی خود را در موقعیت های مختلف چگونه شکل دهد

  خویش را به درستی دریابد و بر اساس آن عمل کند و اجازه ندهد که این دریچه شناخت و فهم و عمل از میان برود و یا کور شود و یا پرده ای بر آن افکنده گردد و امکان بهره مندی درست از آن برای صاحبش سلب شود.

 

غدد درونی بدن


گرچه به ندرت درمورد غدد سیستم درون ریز بدن فکر می کنیم، اما هورمون هایی که این غدد ترشح می کنند تقریباً بر همه سلول ها، اندام ها و عملکردهای بدن اثر می گذارد. سیستم درون ریز در تنظیم وضعیت روانی، رشد، عملکرد بافت ها، و متابولیسم و همچنین عملکردهای جنسی و فرایندهای تناسلی بدن، بسیار سودمند است.

به طور کلی، سیستم درون ریز مسئول فرایندهایی از بدن است که کد صورت می گیرد، مثل رشد سلولی. فرایندهای سریعتر مثل تنفس و حرکت بدن توسط سیستم عصبی کنترل می شوند. اما بااینکه سیستم عصبی و سیستم درون ریز، دستگاه هایی کاملاً جدا از هم هستند، معمولاً برای بهبود عملکردهای بدن، با هم عمل می کنند.

 

درمورد سیستم غدد درون ریز

 

پایه و بنیاد سیستم درون ریز، هورمون ها و غدد هستند. هورمون ها بعنوان پیام رسان های شیمیایی بدن، اطلاعات و دستورات را از یک گروه سلولی به گروه دیگر منتقل می کند. گرچه انواع مختلفی از هورمون ها در جریان خون گردش دارند، اما هرکدام فقط روی سلولی تاثیر می گذارد که ژنتیکی برای دریافت و واکنش به پیام های آن برنامه ریزی شده است. سطح هورمون ها می تواند تحت تاثیر عواملی مثل استرس، عفونت ها و بیماری ها، و تغییرات در توازن مایعات و موادمعدنی خون قرار گیرد.

 

یک غده مجموعه ای از سلول هاست که موادشیمیایی تولید و ترشج کرده و بیرون می دهد. غده موادی را از خون انتخاب کرده و بیرون می کند، روی آنها فرایندهایی انجام می دهد و موادشیمیایی حال را برای استفاده در یک نقطه از بدن آزاد می کند. برخی از انواع غدد، ترشحات خود را در نواحی خاص آزاد می کنند. برای مثال، غدد برون ریز، مثل غدد عرق و براقی، ترشجات خود را در پوست یا داخل دهان آزاد میکنند. از طرف دیگر غدد درون ریز، بیش از 20 هورمون اصلی بدن را مستقیماً وارد جریان خون می کند تا در آنجا به سلول های دیگر در نواحی مختلف بدن منتقل شوند.

 

غدد اصلی که سیستم درون ریز بدن انسان را تشکیل می دهد، غده هیپوتالاموس، هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید، آدرنال، جسم صنوبری و غدد تناسلی می باشد که شامل تخمدان ها و بیضه هاست. پانکراس نیز بااینکه به سیستم گوارش نیز مربوط است اما چون آنزیم های گوارشی را تولید و ترشح می کند، بخشی از این سیستم مترشحه هورمونی به حساب می آید.

 

بااینکه غدد درون ریز اصلی ترین تولیدکننده های هورمون های بدن هستند، برخی اندام های غیر درون ریز-- مثل مغر، قلب، ریه ها، کلیه ها، غده تیموس، پوست و جفت—نیز هورمون تولید کرده و ترشح می کنند.

 

هیپوتالاموس، مجموعه ای از سلول های ویزه که در بخش پایینی مرکز مغز واقع شده است، اصلی ترین رابط بین سیستم درون ریز و سیستم عصبی به شمار می رود. سلول های عصبی موجود در هیپوتالاموس، با تولید مواد شیمیایی که تولید و ترشج هورمون ها را یا تشدید یا متوقف می کنند، غده هیپوفیز را کنترل می کند.

 

غده هیپوفیز بااینکه چندان بزرگتر از یک نخودفرنگی نیست، مهمترین بخش سیستم درون ریز به شمار می رود. این اندام گاهاً "غده اصلی" نامیده می شود، چون هورمون هایی را تولید می کند که غدد درون ریز دیگر را کنترل می کنند. تولید و ترشح هورمون های هیپوفیز می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی مثل احساسات و تغییرات فصلی قرار گیرد. برای انجام اینکار، هیپوتالاموس، اطالاعاتی را که توسط مغز داده می شود (مثل دمای محیط، الگوهای قرارگیری در معرض نور، و احساسات) را به هیپوفیز می فرستد.

 

غده هیپوفیز به دو بخش تقسیم می شود:بخش پیشین و بخش پسین. بخش پیشین فعالیت غدد تیروئید، آدرنال، و تناسلی را تنظیم می کند. از میان هورمون هایی که این غده ترشح می کند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

· هورمون رشد، که رشد استخوانها و سایر بافت های بدن را تحریک می کند و در استفاده بدن از موادمغذی و معدنی نقش دارد.

 

· هورمون پرولاکتین، که تولید شیر را در زنان شیرده فعال میکند.

 

· هورمون تیروتروپین، که غده تیروئید را برای تولید هورمون تیروئید تحریک میکند.

 

· کورتیکوتروپین، که غده آدرنال را برای تولید برخی هورمون های خاص تحریک میکند.

 

غده هیپوفیز همچنین اندورفین نیز ترشح می کند. اندورفین ها مواد شیمیایی هستند که برای کاهش حساسیت به درد، بر روی سیستم عصبی کار می کنند. علاوه بر این، غده هیپوفیز هورمون هایی نیز ترشح می کند که به تخمدان ها و بیضه ها برای تولید هورمون های جنسی پیام می فرستند. غده هیپوفیز همچنین تخمک گذاری و چرخه قاعدگی را نیز در زنان کنترل می کند.

 

بخش پسین غده هیپوفیز، هورمون های ضد ادرار ترشح می کند که با تاثیری که بر کلیه ها و دفع ادرار دارد، به حفظ توازن آب بدن کمک میکند. هورمون دیگری که این بخش ترشح می کند، اکسیتوسین است که انقباضات رحم را طی وضع حمل ایجاد می کند.

 

تیروئید که در بخش جلویی گردن قرار دارد، شبیه به یک پاپیون یا پروانه است که هورمون های تیروئید، یتروکسین و تیرودوتیرونین را تولید می کند. این هورمون ها سرعتی را که سلول ها سوخت های بدن را از موادغذایی برای تولید انرژی می سوزانند، کنترل میکنند. هرچه میزان هورمون های تیروئید در جریان خون بالا رود، سرعت ایجاد واکنشهای شیمیایی نیز در بدن بیشتر می شود.

 

هورون های تیروئید همچنین نقش مهمی در رشد استخوانها و رشد مغز و سیستم عصبی در کودکان دارند. تولید و ازادسازی هورمون های تیروئید توسط تیروتروپین کنترل می شود که آن نیز به نوبه خود توسط غده هیپوفیز ترشح می شود.

 

به غده تیروئید چهار غده کوچک متصل است که به همراه یکدیگر عمل می کنند و پاراتیروئید نامیده می شوند. این غدد هورمون پاراتیروئید ترشح می کنند که با کمک کالسیتونین که در تیروئید تولید می شود، سطح کلسیم را در خون تنظیم می کند.

 

بدن دو غده آدرنال مثلثی شکل دارد که هرکدام روی یکی از کلیه ها قرار گرفته است. غدد آدرنال دو قسمت دارند، که هرکدام یک سری هورمون تولید میکنند و عملکردی متفاوت دارند. بخش بیرونی، قشر آدرنال، هورمون هایی تولید می کند که کورتیکوستیروئید نامیده می شوند و توازن نمک و آب بدن، واکنش بدن به استرس، متابولیسم، سیستم ایمنی و رشد و عملکرد جنسی را تنظیم می کند.

 

بخش داخلی، کاته کولامین هایی مثل اپینفرین تولید می کند. اپینفرین که آدرنالین هم نامیده می شود، در مواجهه با استرس، فشارخون و ضربان قلب را بالا می برد.

 

جسم صنوبری که غده صنوبری نیز نامیده می شود، در وسط مغز قرار گرفته است. این غده ملاتونین ترشح می کند، هورمونی که چرخه خواب-بیداری را تنظیم می کند.

 

غدد جنسی مهمترین منبع هورمون های جنسی هستند. در مردها، این غدد در کیسه بیضه قرار گرفته اند. غدد مردانه، یا بیضه ها، هورمون هایی تولید می کند که آندروژن نامیده می شود، که مهمترین آنها تستوسترون است. این هورمون ها تغییرات بدن را که به خاطر رشد جنسی ایجاد می شود، مثل بزرگ شدن آلت تناسلی و بروز سایر ویژگی های مردانه مثل کلفت شدن صدا، رشد مو صورت و شرمگاه و افزایش رشد و قدرت عضلانی، تنظیم میکند. تستوسترون همچنین در تولید اسپرم توسط بیضه ها نیز دخالت دارد.

 

غدد زنانه، ینی تخمدان ها، در لگن خاصره قرار گرفته اند. این غدد تخمک تولید کرده و هورمون های زنانه مثل استروژن و پروژسترون را تولید میکنند. استروژن در رشد خصوصیات جنسی زنانه مثل رشد سینه ها و جمع شدن چربی بدن در ران ها و باسن، نقش دارد. هم استروژن و هم پروژسترون در حاملگی و تنظیم عادت ماهیانه نیز نقش دارند.

 

پانکراس یا همان لوزالمعده (علاوه بر سایرین) دو هورمون مهم، یعنی انسولین و گلوکاگن را تولید می کند. این هورمون ها برای حفظ توازن گلوکز یا قند خون و حفظ سوخت و ذخائر انرژی بدن، در کنار یکدیگر عمل می کنند.

 

سیستم غدد درون ریز چه می کند

 

وقتی هورمون ترشح می شود، از غدد درون ریز به داخل جریان خون منتقل می شود تا به سمت سلولهایی که باید پیامرسانی کند، برود. در مسیر رفتن به سمت این سلولها، پروتئین های خاصی به برخی از این هورمون ها می چسبند. این پروتئین های خاص مثل حمل کننده هایی رفتار می کنند که مقدار هورمونی را که باید با سلول هدف رابطه برقرار کند و روی آن تاثیر بگذارد را کنترل می کنند.

 

همچنین، سلول های هدف گیرنده هایی دارند که فقط به برخی هورمون های خاص می چسبند، و هر هورمون گیرنده های خاص خود را دارد، درنتیجه هر هورمون فقط با سلولهای هدف خاص که گیرنده های آن هورمون را دارند، وارد رابطه می شود. وقتی هورمون به سلول هدف خود می رسد، به گیرنده های خاص آن سلول می چسبد و این ترکیب گیرنده-هورمون، دستورالعمل های شیمیایی را به کارگران داخل سلول منتقل می کند.

 

وقتی سطح هورمون ها به مقدار نرمال یا لازم خود برسد، ترشح بیشتر آن هورمون با مکانیسم های مهم بدن کنترل می شود تا همان میزان هورمون در خون حفظ شود. این تنظیم تولید و ترشح هورمون ها می تواند خود هورمون یا ماده دیگری در خون که مربوط به این هورمون است را درگیر کند.

 

برای مثال، اگر غده تیروئید مقدار کافی از هورمون های تیروئید در خون ترشح کرده باشد، غده هیپوفیز متوجه این مقدار نرمال از آن هورمون در جریان خون شده و آزادسازی تیروتروپین را تنظیم می کند. تیروتروپین هورمونی است که ده تیروئید را برای ساخت و ترشح هورمون های تیروئید تحریک می کند.

 

مثال دیگر هورمون پاراتیروئید است که یزان کلسیم خون را بالا می برد. وقتی میزان کلسیم خون بالا رود، غدد پاراتیروئید این تغییر را حس کرده و ترشح و تولید این هورمون را کاهش می دهند.

 

مشکلات سیستم غدد درون ریز

 

مقدار خیلی زیاد یا خیلی کم از هر هورمون می تواند برای بدن مضر باشد. برای مثال، اگر غده هیپوفیز هورمون رشد زیاد تولید کند، بچه می تواند رشد بسیار زیادی پیدا کندو به طور غیرطبیعی بلند قد شود. اگر این مقدار کم باشد، بچه به طور غیرطبیعی کوتاه قد و ریز خواهد شد.

 

کنترل تولید یا جایگزینی برخی هورمون های خاص می تواند بسیاری از اختلالات درون ریز را در کودکان و نوجوانان برطرف کند. برخی از این اختلالات عبارتند از:

 

ناتوانی آدرنال: در این وضعیت عملکرد قشر غده آدرنال یا فوق کلیوی پایین آمده و درنتیجه تولید هورمون های کورتیکوستیروئید آدرنال نیز بسیار کم می شود. علائم ناتوانی آدرنال می تواند شامل ضعف، خستگی، درد شکم، حالت تهوع، کم آب شدن بدن، و تغییرات پوستی باشد. پزشکان ناتوانی ادرنال را با تجویز جایگزین هایی برای هورمون هایکورتیکوستیروئید مداوا می کنند.

 

سندرم کوشینگ: مقدار بسیار زیاد از هورمون های گلوکوکورتیکوئید در بدن می تواند منجر به بروی سندرم کوشینگ شود. در کودکان، معمولاً زمانی این اتفاق می افتد که کودک برای درمان بیماری های خود ایمنی مثل سل جلدی (lupus) مقدار بالایی داروهای ترکیبی کورتیکوستیروئید مصرف می کند (مثل پردنیسون). اگر این وضعیت به خاطر وجود تومر در غده هیپوفیز باشد که مقدار زیادی کورتیکوتروپین تولید می کند و غدد فوق کلیوی (آدرنال) را تحریک به تولید بیش از حد کورتیکوستیروئیدها می کند، به آن بیماری کوشینگ اطلاق می شود. بروز علائم آن ممکن است سالها طول بکشد و این علائم عبارتند از، چاق شدن بیش از حد، ناتوانی رشد، ضعف عضلانی، کبود شدن سریع پوست، آکنه، بالا رفتن فشار خون، و تغییرات فیزیولوژیکی. بنا بر علت خاص بیماری، پزشکان با روش های مختلفی مثل جراحی، پرتو درمانی، شیمی درمانی یا داروهایی که تولید این هورمون ها را متوقف می کنند، این بیماری را مداوا می کنند.

 

دیابت نوع 1: وقتی لوزالمعده یا پانکراس نتواند به میزان کافی انسولینتولید کند، دیابت نوع 1 ایجاد می شود. علائم این بیماری عبارتند از: تشنگی زیاد، گرسنگی، ادرار و کاهش وزن. در کودکان و نوجوانان، این بیماری معمولاً یک اختلال خودایمن است که در آن برخی سلول های خاص سیستم ایمنی و پادتن هایی که توسط دستگاه ایمنی بدن ساخته می شوند، سلول های لوزالمعده را که انسولین تولید می کنند، تخریب می کند. این بیماری می تواند مشکلات دیگری در دراز مدت به وجود آورد مثل مشکلات کلیوی، آسیب های عصبی، کوری، و بیماری های قلبی کرونری زودرس و سکته. به کودکانی که دچار این مشکل هستند، برای کنترل سطح قند خون و کاهش خطر ایجاد مشکلات دیابتی مداوماً انسولین تزریق می شود.

 

دیابت نوع 2: برخلاف دیابت نوع 1، که در آن بدن قادر به تولید انسولین کافی نیست، در دیابت نوع 2 بدن قادر به واکنش نرمال به انسولین نمی باشد. کودکان و نوجوانان مبتلا به این بیماری معمولاً اضافه وزن زیادی دارند و باور بر این است که چربی اضافه بدن نقش مهمی در مقاومت انسولین دارد که از مشخصه های این بیماری است. درواقع، در سالهای اخیر، شیوع این بیماری در کودکان تقریباً برابر با میزان بالای چاقی مفرط در آنها است. علائم و مشکلات احتمالی دیابت نوع 2 تقریباً مشابه با دیابت نوع 1 می باشد. برخی کودکان ونوجوانان می توانند با تغییرات رژیم غذایی، ورزش، و دارو قند خون خود را کنترل کنند اما خیلی از آنها مجبورند مثل بیماران دیابت نوع 1، تزریق انسولین انجام دهند.

 

مشکلات هورمون رشد: بالا بودن میزان هورمون رشد در کودکان در ال رشد باعث رشد بی اندازه استخوان ها و سایر قسمت های بدنشان می شود که منجر به غول پیکر شدن آنها می شود. این وضعیت نادر، معمولاً به خاطر وجود یک تومر در غده هیپوفیز ایجاد می شود که می توان آنرا با برداشتن تومر مداوا کرد. درمقابل، وقتی غده هیپوفیز نتواند به میزان کافی هورمون رشد تولید کند، رشد کودک از قد، معیوب می شود. پایین بودن قند خون نیز ممکن است در کودکان مبتلا به کمبود هورمون رشد اتفاق بیفتد.

 

پرکاری تیروئید: پرکاری تیروئید وضعیتی است که در آن سطح هورمون های تیروئید در خون بیش از اندازه بالا می رود. علائم آن شامل کاهش وزن، عصبی شدن، رعشه، تعرق زیاد، بالا رفتن ضربان قلب و فشارخون، برآمدگی چشم ها، و تورم گردن به خاطر بزرگ شدن غده تیروئید (گواتر) می شود. این وضعیت در کودکان معمولاً به خاطر بیماری گریوز ایجاد می شود که یک اختلال خودایمن است که در آن برخی پادتن ها که توسط سیستم ایمنی تولید می شود، غده تیروئید را برای فعالیت بیش از حد تحریک میکنند. این بیماری را میتوان با دارو یا برداشتن یا از بین بردن غده تیروئید با جراحی یا پرتودرمانی مداوا کرد.

 

کم کاری تیروئید: کم کاری تیروئید وضعیتی است که در آن سطح هورمون های تیروئید در خون به طور غیرعادی پایین می آید. کمبود هورمون تیروئید، فرایندهای بدن را کند کرده و می تواند منجر به خستگی، پایین آمدن ضربان قلب، خشک شدن پوست، اضافه وزن، یبوست، و در کودکان، کاهش رشد و بلوغ دیررس گردد. مهمترین عامل ایجاد کم کاری تیروئید در کودکان تیروئیدیت هاشیموتو است که درنتیجه یک فرایند خودایمن ایجاد می شود که تیروئید را تخریب کرده و تولید هورمون تیروئید را متوقف می سازد. نوزادان ممکن است فاید غده تیروئید متولد شوند یا غده تیروئید آنها رشد کافی نداشته باشد که این هم منجر به کم کالری تیروئید خواهد شد. این وضعیت را می توان با جایگزین های غذایی هورمون تیروئید مداوا کرد.

 

بلوغ زودرس: تغییرات بدن که حین بلوغ ایجاد می شوند، اگر میزان هورمون های هیپوفیز که غدد جنسی را برای تولید هورمون هایجنسی تحریک می کنند، پیش از موقع بالا رود، ممکن است در برخی کودکان در سنین خیلی پایین اتفاق بیفتد. داروی تزریقی برای متوقف کردن ترشح این هورمون های هیپوفیز وجود دارد که جلوی رشد جنسی زودرس را در این کودکان میگیرد.

موفق

ادامه مطلب

09139106012

 

ستخوان پا:

 
استخوان ران که درازترین استخوان بدن است.
 
  
سر برجسته آن در گودی نیم‌لگن فرو می‌رود و در آن می‌چرخد، سر دیگر آن دو برجستگی و یک شیار دارد. در مقابل شیار ، استخوان کوچک پهنی به نام کشکک جای دارد.
 
    
استخوانهای ساق، شامل درشت نی و نازک نی است. درشت نی از بالا با ران و از پایین با استخوانهای مچ پا مفصل می‌شود. قوزک داخلی پا ، سر درشت نی است. نازک نی از بالا به درشت نی تکیه می‌کند و از پایین ، قوزک خاجی پا را می‌سازد.
 
 
 
مچ پا ، 7 استخوان دارد که بزرگترین آنها پاشنه را بوجود می‌آورد. کف پا ، شامل پنج استخوان است. استخوانهای مچ به جز پاشنه و استخوانهای کف به صورت قوسی قرار گرفته‌اند و کاملا به زمین تکیه نمی‌کنند. 
 
 
انگشتان پا که هر یک شامل سه بند است. به جز شست که دو بند دارد. استخوانهای انگشتان پا کوچکتر از استخوانهای انگشتان دست هستند و تحرک مختصری دارند. 
 
 
رشد و نموّ استخوان:
 
همه استخوانها در دوره جنینی در ابتدا به صورت بافت پیوندی ظاهر می‌شوند اما تبدیل شدن آنها به استخوان به یک طریق صورت نمی‌گیرد. استخوانهای پهن از حالت پیوندی مستقیما به استخوان تبدیل می‌شوند. اما استخوانهای دراز ابتدا از حالت پیوندی به غضروف تبدیل شده و سپس غضروف استخوانی می‌شود.
 
 
مفصل ها:
 
جاییکه را که دو استخوان به هم وصل می شوند را مفصل می گویند . مفصل ها یا متحرک هستند یا ثابت .مفصل های ثابت در جای خود ثابت هستند و اصلاً حرکت نمی کنند .
 
 
جمجمه تعدادی مفصل ثابت دارد ( که به آن بخیه می گویند ) و استخوان جمجمه سر افراد جوان را می بندند . یکی از این مفاصل مفصل جداره جمجمه است که بزرگترین مفصل جمجمه بشمار می آید و در پشت جمجمه در کناره های آن قرار دارد .
 
 
بعضی مفصل های متحرک به شما امکان دوچرخه سواری ، خوردن و بازی می دهند ؛ بعضی دیگر به شما کمک می کنند بچرخید ، خم شوید و قسمت های مختلف بدن را حرکت دهید .
 
 
بعضی از مفاصل متحرک مثل آنهایی که در ستون فقرات هستند فقط کمی حرکت می کنند و بقیه حرکت زیادی دارند .
 
 
به یکی از انواع مفصل ها که حرکت زیاد دارد مفصل لولایی گفته می شود . زانو و آرنج مفصل لولایی دارندکه به خم کردن دست و پا کمک می کند . این لولا ها مثل لولای درب اتاق است همانطور که لولا ی درب اتاق را هی باز می کند شما هم دست یا پاهایتان را در یک جهت می توانید خم کنید .
 
 
مفصل های کوچک دیگری نیز در انگشتان دست و پا قرار دارند .نوع مهم دیگری از مفصل های متحرک مفصل گوی و کاسه ای است . این مفصل ها در شانه و باسن قرار دارند . آنها از یک استخوان که انتهای آن گرد و درون استخوان دیگری شبیه فنجان جای گرفته است ساخته شده اند . مفصل های گوی و کاسه ای حرکت به چندجهت راممکن می سازند . اگر در جاییکه هستید فضای کافی دارید بازوهای خور را به همه جهات بچرخانید .
 
 
 
آیا تا به حال دیده اید کسی لولای درب را روغن کاری کند تا جیرجیر آن قطع یا روان تر شود ، خوب مفصل های بدن نیز مایع مخصوصی دارند که به آن مایع مفصلی (سینو ویال) می گویند و حرکت آنها را راحت می کند .
 
استخوان ها در مفصل بوسیله رباط نگهداری می شوند که شبیه نخل های قوی و محکم هستند .
 
 
ساختمان استخوان:
 
استخوان بافتي است همبندي که از سخت‌ترين بافت‌هاي بدن انسان به شمار مي‌رود. استخوان از يک ماده بنيادي آلي که در نمک‌هاي غيرآلي ذخيره شده‌اند، تشکيل شده است. سختي استخوان به سبب وجود همين نمک‌هاي غيرآلي است که تقريبا 60 درصد وزن کل استخوان را تشکيل مي‌دهند. اين نمک‌ها عمدتا شامل کلسيم، فسفات و مقداري منيزيم و کربنات هستند. خارج کردن نمک‌هاي کلسيم از يک استخوان با قرار دادن استخوان در اسيد معدن رقيق امکان‌پذير است .
 
شکل استخوان پس از خارج کردن نمک‌هاي کلسيم به هم نمي‌خورد ولي نرم مي‌شود، به‌طوري که مثلا يک استخوان دراز را آن‌قدر مي‌توان خم کرد که دو انتهاي آن به هم برسند. يک غشاي همبندي به نام پريوستيوم سطح خارجي استخوان‌ها را مي‌پوشاند. اين غشا در مفاصل حرکتي که با غضروف مفصلي پوشانده شده‌اند، وجود دارد. پريوستيوم محتوي يک شبکه عروق خوني است که از طريق آن، عروق به داخل استخوان نفوذ مي‌کنند.
 
 
انواع استخوان :
 
در برش عرضي، دو گونه استخوان تشخيص داده مي‌شود.
 
استخوان متراکم:
 
با چشم معمولي و غيرمسلح، به صورت متراکم و بي‌شکل ديده مي‌شود و لايه خارجي استخوان را تشکيل مي‌دهد. موقعي که استخوان متراکم زير ميکروسکوپ مورد بررسي قرار مي‌گيرد، واحدهايي با آرايش منظم مشاهده مي‌شوند که سيستم هاورس نام دارد. 
 
 
استخوان اسفنجي:
 
از رشته‌هاي استخواني شبکه‌اي که فضاي ما بين آنها توسط چشم معمولي قابل رويت است تشکيل شده است. مقدار هر يک از دو نوع استخوان فوق، از استخواني به استخوان ديگر و از قسمتي از استخوان به قسمتي ديگر فرق مي‌کند و به ميزان قدرت مورد نياز آن استخوان بستگي دارد. در تنه استخوان دراز، يک لايه خارجي ضخيم از نوع استخوان متراکم وجود دارد. در صورتي که در يک استخوان نامنظم و يا کوتاه لايه متراکم استخوان نسبتا نازک است. استخوان اسفنجي داراي لاملاهايي است که از نظر ساختمان شبيه به لاملاهاي استخوان متراکم هستند با اين تفاوت که فضاهاي موجود در استخوان اسفنجي بزرگ‌تر بوده و سيستم‌هاي هاورس فقط در ترابکول‌هاي بزرگ ديده مي‌شوند. استخوان اسفنجي مواد غذايي خود را از رگ‌هاي اطراف دريافت مي‌کند.  
 
 
انواع مغز استخوان: 
 
مغز استخوان بافت نرم و پرعروقی است که داربست آن را بافت رتیکولر تشکیل می‌دهد و بر روی آن سلولهای مختلف خونی ، خونساز و چربی قرار دارد. مغز استخوان حفره مرکزی استخوانهای دراز و فضاهای بین ترابکولی استخوانهای اسفنجی را پر می‌کند. مغز استخوان به دو صورت مغز قرمز و مغز زرد دیده می‌شود که اولی عمدتا از سلولهای خونساز تشکیل شده و بافت میلوئید نیز خوانده می‌شود و دومی عمدتا حاوی سلولهای چربی است.
 
 
در مرحله جنینی و پس از تولد تا مرحله بلوغ همه استخوانها حاوی مغز قرمز می‌باشند ولی در بزرگسالان مغز قرمز محدود به مهره‌ها ، استخوانهای جناغ ، دنده‌ها و استخوانهای جمجمه می‌باشد و در بقیه جاها با مغز زرد جایگزین می‌شود. 
 
عملکرد مغز استخوان:
 
اصولا تمام مغز استخوانهای بدن تا دوران بلوغ خونسازی می‌کنند اما مغز استخوان دراز بعد از سن بیست سالگی به بافت چربی تبدیل شده و دیگر عمل خونسازی را انجام نمی‌دهد. از این پس فقط مغز استخوانهایی نظیر مهره‌ها ، جناغ سینه ، دنده‌ها عمل خونسازی را انجام می‌دهند. به تدریج که سن زیاد می‌شود قدرت سازندگی مغز استخوان نیز کاهش می‌یابد و در سنین پیری کم خونی مختصری نمایان می‌گردد. مغز استخوان در واقع جزء دستگاههای خون ساز بدن محسوب می‌شود.
 
  
در بزرگسالان اندام خونساز مغز استخوان است اما در جنین کبد نیز به این کار اشتغال دارد. در چند هفته اول زندگی جنین گلبولهای سرخ در کیسه زرده ساخته می‌شوند و در اواسط آبستنی عضو اصلی سازنده گویچه سرخ کبد است. در عین حال تعداد قابل ملاحظه‌ای گلبول قرمز نیز توسط طحال و غدد لنفاوی ساخته می‌شود. در ماههای آخر آبستنی و پس از تولد گلبولهای قرمز اساساً بوسیله مغز استخوان ساخته می‌شود.
 
ادامه دارد . . .

 

ادامه مطلب

    خوش آمدید عزیزان

 

         فرازهای دل من

 

ای خدای من.ای بخشنده.ای مهربان.ای کریم.ای پایدار.ای بزرگ.ای دیرینه.

 

ای دانا.ای بردبار.ای باحکمت.ای آقای آقایان.ای جوابگوی دعاها.

 

ای بالا برنده درجه ها.ای دوستدار نیکویی ها.ای آمرزنده گناهان.

 

ای عطاء کننده خواسته ها.ای قبول کننده توبه ها.ای شنونده صداها.

 

ای دانای پنهان ها.ای برطرف کننده بلاها.ای بهترین آمرزنده گان.

 

ای بهترین کار گشایان.ای بهترین یاوران.ای بهترین داوران.ای بهترین وارث .

 

ای بهترین روزی دهندگان.ای بهترین سپاسگذاران.ای بهترین یاد کننده گان.

 

ای بهترین نازل کننده گان.ای بهترین نیکوکاران.

 

ای آنکه برای توست عزت و زیبایی.ای آنکه برای توست توانایی و کمال.

 

ای آنکه برای توست ملک و خجستگی.ای آنکه تویی بزرگ و برتر.

 

ای به وجود آورنده ابرهای سنگین و بزرگ.ای آنکه از توست ستیز سخت.

 

ای آنکه از آن توست سریع در محاسبه.ای آنکه تو سخت کیفری.

 

ای آنکه نزد توست پاداش نیک.ای آنکه نزد توست کتاب اصل

 

خدایا من می خواهم تو را به نام مقدست بخوانم.ای دلسوز.ای نعمت بخش

 

ای پاداش دهنده.ای دلیل.ای فرمانروا.ای خشنود.ای آمرزنده.ای منزه.

 

ای یاور.ای صاحب بیان.ای آنکه فروتن گشته همه چیز در مقابل بزرگیش.

 

ای آنکه تسلیم شده همه چیز در مقابل قدرتش .

 

ای کسی که خوار گشته همه چیز در مقابل شوکتش.

 

ای آنکه هراسانند همه چیز از هیبتش.ای آنکه مطیع اند همه چیز از ترست

 

ای آنکه کوه ها شکافته اند از بیمت.ای آنکه ایستاد آسمان ها به فرمان تو

 

ای آنکه برقرار شده زمین با اجازه تو.ای آمرزنده گناهان بزرگ.

 

ای آنکه تسبیح و غرش صاعقه ستایش توست.ای شنونده شکایتها.

 

ای آنکه ستم و تجاوز نکند بر اهل کشور خود.ای نهایت امید ها .

 

ای برآورنده آرزوها.ای برانگیزنده مرده گان.ای رها کننده اسیران.

 

ای صاحب ستایش و سپاس.ای صاحب افتخار.ای صاحب بزرگواری و رفعت

 

ای صاحب عهد و وفا.ای دارای خصومت و داوری.ای صاحب عزت و بقاء.

 

ای منع کننده.ای برطرف کننده.ای سازنده.ای سود دهنده.ای شنونده.

 

ای گردآورنده.ای کار ساز.ای گشایش دهنده.ای وسعت بخش.

 

ای مالک هر مملوک.ای برطرف کننده غم و اندوه.ای یاور هر بی یاور.

 

ای عیب پوش هر معیوب.ای پناهگاه هر رانده شده.ای ذخیره سختی من.

 

ای امید من در وقت گرفتاریم.ای همدم من در وقت هراسم.

 

ای رفیق من در غربت و تنهایی.ای سرپرست من در نعمت و فراوانی.

 

ای داد رس من در وقت گرفتاری.ای راهنمای من در وقت سر گردانی.

 

ای بی نیازیم هنگام تنگدستی.ای پناهم در وقت بیچاره گی.

 

ای کمک کننده در وقت پریشانیم .ای دگرگون کننده دلها.ای طبیب دلها.

 

ای روشن بخش دلها.ای همدم دلها.ای زیبا . ای نماینده. ای راهنما .

 

ای پذیرنده.ای توجه دهنده.ای نادیده گیر.ای تغییر دهنده.ای متصرف.

 

ای پناه پناه خواهان.ای کمک کار مومنان.ای صاحب جود و احسان.

 

ای صاحب دلیل و برهان.ای که اوست پروردگار هر چیز.

 

ای که اوست معبود هر چیز.ای که اوست آفرینده هر چیز.

 

ای که اوست سازنده همه چیز.ای که او بوده است قبل از هر چیز.

 

ای که اوست بعد از هر چیز.ای که اوست برتر از همه چیز.

 

ای که اوست در فرمانروایی خود پایدار.ای توانا. ای سرپرست .

 

ای که اوست در شوکت و خجستگی بسیار بزرگ.ای توانا . ای بردبار.

 

ای آنکه اوست در مقابل نافرمانی بردبار.ای که آشکار کنی نیکی را .

 

ای که پرده پوشی کنی زشتی را .ای قرار دهنده در تاریکی ها.

 

ای نادیده گیر لغزش ها.ای محو کننده بدی ها.ای نقاش. ای اندازه گیر.

 

ای آسان کننده. ای روشن بخش.ای نگهدار و تکیه گاه.

 

ای ذخیره کسی که ذخیره ندارد.ای پناه آنکس که پناه ندارد.

 

ای افتخار آنکس که نیست برایش افتخاری.ای عزت آنکس که عزت ندارد.

 

ای یاور آنکه یاوری ندارد.ای همدم آنکه مونسی ندارد.

 

ای آنکه هر چه در موردت بگویم کم است و کلامم نتوان ز بیانش.

 

خداوندا من با تو همه چیزم و بی تو هیچ

 

 

ای بالا برنده درجه ها.ای دوستدار نیکویی ها.ای آمرزنده گناهان.

ادامه مطلب

آيا مي دانيد؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 2

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد